شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب
مگسی نیز نخواهم که کند سایه بر آن لب
منم و قامت شاهد، برو ای خواجه مأذن
تو در مسجد خود زن و الی ربک فارغب
سر درویش بدارد خبر از تاج سلاطین
به رهی کان پسر آید سر ما و سم مرکب
به کرشمه سر ابرو مکن از بهر خدا خم
که ز محراب تو بر شد به فلک نعره یارب
لب لعل تو به هنگام شکر خنده پنهان
ز پی بردن دلها چه فسونی ست مجرب!
مکن، ای شیخ، نصیحت که مکن سجده بتان را
چو بود مذهب ما این، نتوان گشت ز مذهب
به خیال سر زلفت خبر از خواب ندارم
چه درازست شبم، وه که سیه روی چنین شب
اگر این سوخته گوید سخن بوس و کناری
مکنش عیب که هست این هذیان گفتنش از تب
که بود خسرو مدبر که دهد سر به تو باری
به سر کنگر زلفت سر پیران مقرب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و عشق میپردازد و به معشوق خود اشاره میکند. او در مورد حالاتی مانند از دسترفتن حتی یک مگس از زیباترین لحظات زندگیاش عشق میورزد. در عین حال، انتقاد از نصیحتهای بیفایده و خرافات مذهبی میکند و بیشتر بر لذتهای عشق و زیبایی تأکید دارد. شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویری زیبا کششهای عاطفی خود را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که عشق واقعی فراتر از دغدغهها و ملاحظات دینی است. در نهایت، او گوشهای از درد دل خود را به تصویر میکشد که ناشی از فراق محبوبش است.
هوش مصنوعی: من هرگز از تو سپاسگزاری نمیکنم، حتی اگر سپاهی مانند موران باشد، از هیچ چیز کوچک و ناچیز هم نخواهم خواست که سایهاش بر لب تو بیفتد.
هوش مصنوعی: من و زیبایی معشوقهای که در برابر من است، در حالی که تو ای آقا و پیشوای دین، فقط به کار خود بپرداز و به عبادت خدای خود مشغول شو.
هوش مصنوعی: در این شعر، به این نکته اشاره میشود که درویش از وضعیتی آگاه است که نشاندهنده تفاوتهای اجتماعی و جایگاههای مختلف است. درویش از تاج و تخت سلاطین و قدرتهای دنیوی خبر دارد، اما در عین حال به یاد دارد که فرزند او بر سر راه آمده و این موضوع برای او اهمیت خاصی دارد. این معنا به نوعی به ارزشهای انسانی وِدوستی و عشق نسبت به فرزندان بر معانی مادی و مقامهای اجتماعی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر خدا، به حرکتهای ملایم ابرویت اهمیتی نده. آنقدر جذاب هستی که صدای نالهام به آسمان رفته است.
هوش مصنوعی: لبهای قرمز تو، وقتی که تبسمی پنهان بر چهره داری، چه جاذبهای دارد که دلها را به خود جذب میکند!
هوش مصنوعی: ای شیخ، نصیحت نکن که ما سجده به idols نمیکنیم، چون مذهب ما اینگونه است و نمیتوان از آن پیروی نکرد.
هوش مصنوعی: در خیال موهای تو، هیچ خبری از خواب ندارم. این شب چقدر طولانی است و وای بر من که در این شب سیاه گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی که در حال رنج و عذاب است صحبت کند، نیازی نیست که به او ایراد بگیریم که سخنانش بیمعناست، زیرا دلیل این کلامهای نامفهوم، درد و تب اوست.
هوش مصنوعی: که کیست آن خسرو خردمند که به خاطر تو سرش را به خطر میاندازد، در حالی که زلف تو، مانند کنگر، موی پیری را به زحمت میکشد و به او نزدیک میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود تاریخ عرب هفتصد و پنجاه و یک
وسط روز دو شنبه سوم از ماه رجب
که زد از کتم عدم خیمه بصحرای وجود
قدوه و قبله ملک عجم و دین عرب
آصف عهد جلال دول و دین منصور
[...]
به مه من که رساند که من دلشده هر شب
ز غم هجر رسانم به فلک ناله یارب
نتوان بوسه زد آن لب کنم اما هوس آن
که ببوسم لب جامی که رسد گاه به آن لب
سر من گرچه نشاید که به فتراک ببندی
[...]
چشمه زندگی آمد دهن آن مه نخشب
بهر سیراب شدن سبزه خط رسته به آن لب
طفل مکتب شده پیر خرد اندر ره عشق
شوخ من جلوه کنان چونکه خرامد سوی مکتب
سر ما را چه ره آنکه بفتراک ببندی
[...]
منم ای شمع دل رفته و جان آمده بر لب
شده بر آتش شوق تو چو پروانه مقرب
شب وصلت که دران پرده کند عقل گرانی
من و افسانهٔ لعلت که فسونیست مجرب
من و خورشید جمالت چکنم ماه وشانرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.