گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سفیده دم چو در از ابر درفشان بچکد

به کام لاله و سون زلال جان بچکد

روان کن آن می چون آفتاب گرماگرم

چنان که خوی ز بناگوش دوستان بچکد

شراب آب حیات است وجان ما مسرور

که مرده زنده کند چون به خاکدان بچکد

خوشا کشیدن می بر بساط سبزه چو ابر

کشیده باشد و باران یگان یگان بچکد

چنان بر آب خود آید چمن ز ابر بهار

که هر زمان تری از شاخ ارغوان بچکد

به روی نازک گل تیز منگر، ای نرگس

که خون ز رویش ترسم بناگهان بچکد

ز شاخ سبزه چنان آب می چکد ز تری

که در ز خانه خسرو به هر زمان بچکد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode