گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
لاله را ابر پر از لؤلؤ کرده است دهان
از هوا در فکند سوی زمین ابر بلند
از زمین مشگ برد سوی هوا باد وزان
تا زره پوش شد از باد وزان آب شمر
گل نشکفته چو گوی آمد و گلبن چوگان
تا زمین گنج گل و کان سمن کرد پدید
فاخته مست شد و راز دلش کرد عیان
همه رازی که نهان بود پدیدار شده است
سزد ار عاشق مسگین نکند راز نهان
گل صد برگ بخنده بگشاده است دهن
بلبل مست بناله بگشاده است زبان
جان میخواران شادی کند از خنده این
جان غمخواران شادی کند از گریه آن
از هوا ابر همی خواند فریاد و نفیر
در زمین کبک همی دارد فریاد و فغان
باغ رنگین شده گوئی که بر او کرده گذر
میر ابوالقاسم عبداله بن و هسودان
آن جوانی که بدو بخت معادی شده پیر
تیز هوشی که بدو بخت ولی گشت جوان
آنکه رادی را بسته است همه ساله کمر
وآنکه مردی را بسته است همه ساله میان
آن همه روز گشاده ز پی زائر دست
آن همه وقت نهاده ز پی مهمان خوان
آنکه بگشاید بر جان معادیش کمین
چون گه جنگ خدنگی بگشاید ز کمان
دل یاران و عدیلان بگشاید بسخا
دل میران و بزرگان بگشاید بزبان
ای ز رادیت شده خیره کریمان زمین
وی ز مردیت شده طیره سواران زمان
چون یکی ساعت در بزم گرفتی تو مقام
چون یکی ساعت در رزم گرفتی تو مکان
درم از دست تو فریاد کند اندر گنج
آهن از تیغ تو فریاد کند اندر کان
دشمنان تو همه پاک نوانند و نژند
حاسدان تو همه پاک نژندند و نوان
شود آسوده ز تیمار بگفتار تو دل
شود آزاد ز اندیشه بدیدار تو جان
بهمه گیتی چون تو نبود نیکو دین
بهمه عالم چون تو نبود نیکودان
تن بدخواه تو همواره بود جفت گزند
دل بدگوی تو پیوسته بود جفت زیان
با کرمهای تو هرگز نبود جای مگر
با عطاهای تو هرگز نبود جای گمان
نوبهار آمد و نوروز نو آورد نشاط
ز مهی چون بت نوشاد می سرخ ستان
تا بجایست زمین با طرب و شادی زی
تا بپایست فلک با خوشی و رامش مان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و شکوفایی طبیعت در فصل بهار میپردازد. او میگوید که زمین پر از گل و آب روان شده و هر جا که نگاه کنی، گلها و سبزههای زیبا دیده میشوند. باد عطر گلها را پراکنده میکند و ابرها مانند لؤلؤ لالهها را زیبا کردهاند. شاعر از شادی و شگفتی جوانان و مردان بزرگ نیز سخن میگوید و بر اثر برکت بهار و نوروز، دلها شاد و سرشار از امید است. در کل، این متن بازتابی از زیباییهای بهار و حال و هوای شادمانی در این فصل است.
هوش مصنوعی: وقتی گل شکفته میشود، زمین پر از جریان آب میشود و آن گل و آب تازه نشاندهنده زندگی و حیات در جهان است.
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه کنی، زمین پر از گلهای نرگس است و هر جایی که پا بگذاری، زمین پر از گلهای لاله خواهد بود.
هوش مصنوعی: نسیم به سبزه عطر دلنشین بخشیده و ابر کناره لاله را با دانههای درخشان مروارید آراسته است.
هوش مصنوعی: ابرهای بلند از آسمان به سمت زمین میآیند و بادی که از زمین برمیخیزد، عطر خوشی را به سمت آسمان میبرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زرهپوش شد و از باد و آب شمر (شمر نامی است که به لباس قهرمانان یا جنگجویان اشاره دارد)، گل هنوز نشکفته و همانند گوی (توپ) به نظر میرسد و گلبن (زمین بازی) هم آمادهی چوگان است.
هوش مصنوعی: زمین با زیباییهای گل و عطر سمن پر شد، و در این حال، فاخته مست و سرمست گشت و دل خود را آشکار کرد.
هوش مصنوعی: تمام رازهایی که پنهان بود اکنون آشکار شده است. چه خوب است اگر عاشق بیچاره در این میان، راز نهان را فاش نکند.
هوش مصنوعی: گل صدبرگ با زیبایی و شادی در حال شکفتن است و بلبل مست، به خاطر زیبایی آن، به آواز خواندن و ناله کردن پرداخته است.
هوش مصنوعی: روح افرادی که در پی لذت و شادی هستند از خنده و خوشحالی زندگی میکنند، در حالی که روح کسانی که برای دیگران دلسوزی میکنند از غم و اندوه دیگران متاثر میشود و شادیشان از گریه و ناراحتی آنها ناشی میشود.
هوش مصنوعی: ابر در آسمان به شدت میغرد و صداهای بلندی تولید میکند، در حالی که در زمین، کبکها هم ناله و فریاد میزنند.
هوش مصنوعی: باغ به نظر میرسد که رنگین و زیبا شده است، انگار که کسی به نام میر ابوالقاسم عبدالله بن و هسودان از آن عبور کرده و زیبایی خاصی به آن بخشیده است.
هوش مصنوعی: جوانی که قسمت خوشی نداشته و به پیری رسیده، به مانند شخصی تیزهوش است که بخت خوبش او را جوان و شاداب نگه داشته است.
هوش مصنوعی: کسی که بر گردن رادی (ردای) لباس میپوشد، هر ساله به خود فشار میآورد، و کسی که به مردی وابسته است، هر ساله خود را در میانهی مشکلات و سختیها میبیند.
هوش مصنوعی: تمام روزها برای پذیرایی از زائران گشوده و آماده است و هر لحظه برای استقبال از مهمانان، سفرهای گسترده شده است.
هوش مصنوعی: کسی که در لحظههای حساس و دشوار به یاری جانش میآید، همچون تیر تندی است که در زمان جنگ از کمان رها میشود.
هوش مصنوعی: دل دوستان و همنواها با generosity و بزرگی نیکو میشود، در حالی که برای بزرگان و هماوردان، سخاوت و بزرگمنشی با کلام و گفتارشان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ای تو که از شدت قدرت و برخورداری، زمین را دچار حیرت کردهای و به سبب شخصیت و مردانگیات، سواران زمان را به پرواز درآوردهای.
هوش مصنوعی: وقتی که در مهمانی برای مدت زمانی مسلط شدی، مانند وقتی است که در میدان جنگ برای مدتی در جایگاه خودت قرار گرفتی.
هوش مصنوعی: در گنجینه آهن، صدای فریاد من از دست تو بلند میشود و در دل کوه، تیغ تو باعث میشود تا نالهام به گوش برسد.
هوش مصنوعی: دشمنان تو پاک و باصفا هستند، اما حسودان تو هم در کنار پاکی، ناپاکی و کینه به دل دارند.
هوش مصنوعی: دل از نگرانیها و زحمتها آرام میگیرد به خاطر صحبتهای تو، و جان از افکار و خیالهای منفی دربارهی ملاقات با تو آزاد میشود.
هوش مصنوعی: در کل جهان، مانند تو کسی نیست که دین و نیکی را به خوبی درک کند و در میان همه مردم، به خوبی تو دانشمند و نیکوکار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدن دشمن تو همیشه در خطر است و دل بدخواهات همواره در معرض آسیب قرار دارد.
هوش مصنوعی: با مهربانیها و بخششهای تو هیچ جایی برای تردید وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بهار تازه فرا رسیده و نوروز جدید شادی و نشاطی را به ارمغان آورده است، مانند نوشیدنی خوش رنگی که از معشوقی شگفتانگیز میچکد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین پر از نشاط و شادی است، زندگی کن و از آن لذت ببر؛ تا زمانی که آسمان با خوشحالی و آرامش همراه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
ای خردمند اگر گوش سوی من داری
قطعهای بر تو بخوانم که عجب مانی از آن
در جهانداری و فرماندهی خلق خدای
بر سزاواری سلطان بنمایم برهان
سیصد و سیزده پیغمبر مرسل بودند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.