گفتم قمرت گفت به چشمش گردی
گفتم شکرت گفت به چشمش خوردی
گفتم بازآ گفت که باز آرودی
گفتم مردم گفت کنون جان بردی
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گفتم قمرت گفت به چشمش گردی
گفتم شکرت گفت به چشمش خوردی
گفتم بازآ گفت که باز آرودی
گفتم مردم گفت کنون جان بردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر با محبوب خود گفتگو میکند. او از زیبایی و جذابیت محبوب میگوید و در پاسخ به او، محبوب ابراز میکند که عشقش همچون گردی در چشمش است. شاعر از محبوب میخواهد که به او برگردد و محبوب در جواب میگوید که او را دلباخته کرده است. در نهایت، شاعر به زندگی خود اشاره میکند و میگوید که حالا جانش را تسلیم عشق کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی گفتم زیباییات خیرهکننده است، او در پاسخ گفت که در چشمانش اثر کردهای. و وقتی از او تشکر کردم، او گفت که این تاثیر به خاطر زیبایی چشمانش بوده است.
هوش مصنوعی: گفتم که برگرد، او گفت که تو دوباره تو را برمیگرداند. گفتم که من مردهام، او گفت حالا جان من را گرفتهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من کیستم از قید دو عالم فردی
عنقا منشی بلند همت مردی
دیوانهٔ بیخودی بیابان گردی
لبریز محبتی سرا پا دردی
ای دل تو بسی که از غمش خون خوردی
چندین مخروش و باش تا چون کردی
آری شب عشق دیر بازست و سیاه
لیکن تو سپید کار زود آوردی
دی وعده خلاف آمد ازان آزردی
امروز عتاب و جنگ پیش آوردی
داری سر آنکه عذر را نپذیری
یا خود ز پی بهانه میگردی
امروز چو جمله عمر ضایع کردی
فردا چکنی به خاک و خون میگردی
چون پرده براوفتد هویدا شودت
چیزی که به زیر پرده میپروردی
مردی باید، بلند همت مردی
زین تجربه دیده ای، خرد پروردی
کو را به تصرف اندرین عالم خاک
بر دامن همت ننشیند گردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.