گفتم که: به رویت چه کنم؟ گفت: نظر
گفتم که: به کویت چه کنم؟ گفت: گذر
گفتم که: غمت چند خورم؟ گفت: مخور
گفتم: چه بُوَد چارهٔ من؟ گفت: سفر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گفتم که: به رویت چه کنم؟ گفت: نظر
گفتم که: به کویت چه کنم؟ گفت: گذر
گفتم که: غمت چند خورم؟ گفت: مخور
گفتم: چه بُوَد چارهٔ من؟ گفت: سفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده با محبوب خود گفتگو میکند. او از او میپرسد که برای دیدن او چه کار کند و محبوب پاسخ میدهد که تنها نگاه کند. سپس گوینده در مورد چگونه رسیدن به معشوق از او سوال میکند و محبوب اشاره میکند که باید به مکان او برود. گوینده از درد و غمش میگوید و محبوب توصیه میکند که به آن فکر نکند. در نهایت، گوینده میپرسد که چارهاش چیست و محبوب پیشنهاد سفر را میدهد. این مناظره نشاندهنده عشق و longing (دلتنگی) است.
هوش مصنوعی: گفتم: با چهرهات چه کار کنم؟ او پاسخ داد: فقط به من نگاه کن. سپس گفتم: با خیابانت چه کار کنم؟ او گفت: فقط از آن عبور کن.
هوش مصنوعی: گفتم چقدر باید غم بخورم؟ او پاسخ داد: نخور. پرسیدم: پس چه کار کنم؟ او گفت: سفر کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر
آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر
ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر
لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر
یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر
از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر
چو گاو به چرمگر، به من در منگر
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.