گفتم که چه شوم تیغ تو را گفت سپر
گفتم که ز تیرت چه کنم گفت حذر
گفتم که چو اشکم بود گفت که سیم
گفتم که چو رویم چه بود گفت که زر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گفتم که چه شوم تیغ تو را گفت سپر
گفتم که ز تیرت چه کنم گفت حذر
گفتم که چو اشکم بود گفت که سیم
گفتم که چو رویم چه بود گفت که زر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به گفتگو با محبوب میپردازد و از او درباره وضعیت خودش در مواجهه با عشق میپرسد. او میگوید اگر تیغ محبوب را داشته باشد، چه خواهد شد و محبوب پاسخ میدهد که سپر خواهد شد. سپس شاعر درباره تیرهای محبت سؤال میکند و محبوب میگوید که باید احتیاط کند. شاعر از اشکش میپرسد و محبوب آن را به سیم تشبیه میکند و در نهایت درباره چهرهاش میپرسد که محبوب آن را به زر تشبیه میکند. این گفتوگو به توصیف عشق و زیباییهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: من از او پرسیدم که با تیغ تو چه خواهید کرد؟ گفت: «از آن محافظت میکنم.» بعد گفتم: «با تیر تو چه کنم؟» او گفت: «باید از آن دوری کنی.»
هوش مصنوعی: گفتم اشکم مانند نقره است، او گفت چهرهام چه میشود؟ گفتم چهرهام مانند طلاست، او گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر
آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر
ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر
لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر
یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر
از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر
چو گاو به چرمگر، به من در منگر
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.