شیخ الاسلام گفت، که خراز٭ گوید: المعرفة معرفتان، معرفة من بذل المجهود و معرفة عن عین المجهود «و شیخ الاسلام گفت» بومنصور، معمر اصفهانی٭ گوید: کی معرفه سه است: معرفهٔ فطرت، و معرفت زیادت و معرفت خصوصیت.
اما معرفت فطرت قایمست بشرط اثبات التوحید. و معرفت زیادت ثابتست بشرط اخلاص درجد و اجتهاد. و معرفت خصوصیت از عین جودست، بذل مجهود تابع انست.
شبلی٭ گوید: که از علامت معرفت است: ان یری نفسه فی قبضه العزة تجری علیه تصاریف القدرة.
بوسعید اعرابی٭ گوید: المعرفه کلها الاعتراف بالجهل سهل٭ گوید: که غایت معرفت حیرتست. بوالعباس عطاء٭ گوید المعرفة بلا معرفة ثبوت حقیقة المعرفة. شناخت او با او وی شناخت تو باو،گواهی شناخت اوست، لایزال عارفاً مادام جاهلاً فاذا زال جهله زال معرفه.
شیخ الاسلام گفت که بایزید٭ گفت، سری سقطی٭ گفت که هر که او بشناخت، حوایج او ازو و از خلق بیفتاد. باحفص حداد٭ گوید: تا او را بشناختم، هیچ حق و باطل در دل من نشد.
شیخ الاسلام گفت: کی آن چنانست، از شناخت او دل بسر ناید. پیری از دنیا میرفت، او را گفتند. چه آرزو داری؟ گفت: پیش از آنک بروم، ذرهٔ از معرفت. سخن حلاج پسر را در وصیت شب پسین: که در عبادت میکوشند، تو در چیزی کوش، که ذرهٔ ازان مه از عمل ثقلین آن چیست؟ گفت: شناخت او. تو در چیزی کوش، که ذرهٔ ازان مه از عمل ثقلین آن چیست؟ گفت: شناخت او.
فرانوری٭گفتند: کی اوت به چه شناخت؟ گفت: بنقض العزایم. هر چه من سگالید می واندیشیدمی جز آن آمد و هرچه من فرا کرد او تباه کرد. و فراجوانمردی گفتند: که حق را بچه شناختی؟ «گفت» اوم باو بشناخت. بوزرعهٔ طبری شبلی را پرسید: کی اوت بچه بشناخت؟
گفت: بآنک هر که فرا کردم او باز کرد. دانستم که همه او. احمد حنبل گوید: که معرفت نه مخلوق است، که مخلوق به خالق نرسد. مخلوق به مخلوق رسد خضر گفت احمد حنبل را رحمه اللّه: کی سره گویی، از بهر این لفظ را.
شیخ الاسلام گفت: که اول مرد در اثناء شناخت منت ایذ تا منت او به بینی و سبق او بشناسی. شناخت چیست؟ چراغ که مولی بخودی خود فرا خفی تو دارد، کس و چیزی درین میان نگنجد و جوب معرفت را سبب دانم وجود معرفت را. نه هر که اوشناسد کار او باریک، و هرکه نشناسد راه تاریک غایت آن معرفت که اللّه خلق را ارزانی دارد، که ازان برتر نرسد، چون مرد بآنجا رسد، چنان حیران گردد، خواهد که زهرهٔ وی بشگافد. چون درماند بشهادت عام آید، پس چون نداند که به لااله الا اللّه بکجا رسد، بیش وانگرد تا بجا آرد معرفت خاص از عام، پس آنچ بران برگذشته باشد آنرا خست بیند، چون آن خستی بدید این بدانست: العارف انما یعرف مقامه اذا جاوزه فاذا التفت الیه منه او من غیره استحسنه فصیح له مقامه الذی ارتقی الیه و لایراه مادام قایماً فیه البته. در تجلی سلطان معرفت جز از یکی فرا دید نیاید، دیگر «همه» بهانه!علم معرفت آنست «که» ذکر را ملازم بود «و مشاهدت را ملازم بود» همواره رقیب ازل بود و گوش، و آن سبق خوی تو فرا افگند از دنیا سیر آیی، و با خود به پیکار دریاد او پیچی، و همواره شاد بسبق، اختیار را دست بداری، آن چه آن تو آید خجل بی و هر چه ازو آید بآن راضی بی خاطر را غلام بی، و جان را تابع بی جویندهٔ پسین روز بی، و فدای پیشین روزبی
فدیت بنفسی بل فدیت بمهجتی و قلبی ایاماً عرفتک فیها
معرفت و محبت و توحید را اندازه نیست، ارصد هزار سال یک رهی هر روز دریای معرفت باز گذارد از غایت هنوز کجا رسیده «باشد» جنی٭ گوید: من عرف نفسه فقد عرف ربه، هر کی خود را شناخت بعجز، اورا شناخت بقدرت، و هر که خود را شناخت بخطا، او را شناخت بعطا. سبحان آن خدائی که عجز رهی از معرفت، معرفت انگاشت. عشق صورت جان آمد و معرفت صورت دل. معرفت انواع است: معرفت استدلالی مزدوران راست، و معرفت احتجاجی معرفت خذلان است یعنی عقلی و معرفت واسطه معرفت مضطران است. معرفت رجا آمیز معرفت گدایان است و بیم آمیزان متنافران است معرفت غرق در توحید کجاست معرفت آنست. معرفت که چیزی یابم معرفت ناجوان مردان است، معرفت حسبتی افتادن و خیزان است، و آنک فزاید و کاههد عازیتی است. آنک تواسیر و مقهور کد کار آنست، معرفت که ازان نشان است مبین و ازان بیان است و بر معروف بهتان است. و آنک آنرا گویانست بمعرفت طغیان است. و آنک زبان ازان ناگویاست دوست بران معرفت گواست. شناخت اللّه بس عزیز است، هرکجا که هست غم نیست، و میان مرگ و زندگانی فرق نیست.
معرفت سه است: اصل آن معرفت تقریری الست بربکم معرفت تصدیقی، معرفت تحقیقی، از معرفت اصل عبارت علت است. معرفت از صحبت مه است. معرفت خود صحبت است شناخت او گیمیاست، ار ذرهٔ بر جن و انس او کنند همه بار یاوند معرفت چیست؟ اول استقامت دوستی، غایت آن توحید، ولایت در نظر است، قیمت در صحبت است، ملک در معرفتست، در خدمت و جهد یافت حق نبود، یافت او در صحبت است، ملک در معرفتست، در خدمت و جهد یافت حق نبود، یافت او در شناخت است، قرب صحبت در روح سرور راست شفیع فرازو ایذ، راه باو او ایذ، حکمت دیده است که بران معرفت بینی، و معرفت دیده است که بران شی حقیقت بینی. حقیقت دیده است که بران شی او بینی.
پاداش شناخت اوچیست؟ مگر یافت عارف بمعرفت برمعروف سبق نکرد، در معرفت و یافت هم دوگانگی است. تو کجا بودی؟ که او ترا بود، که بودی گه او را بودی. عارف چه کرد؟ در نگرست جز از تو نبودی، راه بگرفت برو از چپ و راست، او گریخت فرا تو رسید راست، او که خاک شناسد داند که طلب تو نروید. از آب پندار طالب، یافت تو نروید:
عرفوا الحق بالحق للحق
من الحق، فالمنة للحق
وصلوا الحق بالحق للحق
من الحق، فالمنة للحق
وجدوا الحق بالحق للحق
من الحق، فالمنة للحق
شناخت خدا در ورع است و ورع در میان قلب است کم از سر موی نظر مولی بآنست آن هوا کی عرش دروست دران بنه کویزد که دران روع بکویزد. شناخت دواست: نورست که در دل افتد ازان عبارت نتوان در دو جهان. او گفت: کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف. ملکا و تعرف ملکاات شناسدات شناسد کت شناسد. از حق معرفت کس سخن نگفت، در میان جان میبود، ببرک زبان نمیشود. جان آنرا میدان میبود اما زبانرا توان نمیبود. از دیدار شناخت نیاید، که دیدار بر مقدار شناخت ایذ.
شیخ الاسلام گفت: که معرفت صوفیان میتصنیف کنی و شرح کنی، آن نه مقال است «که» در سماع آید، تو بجان راه جان او بنتوان شناخت، آن وقت که ترا روح نماند و جز از شناخت آن وقت او بشناسی معرفت بقهر است، آدم با آن شناخت که اللّه را ایذر شناخت، در بهشت بنشناخته بود، نور مسکیدن معرفت او بنتوان و دید، که آن از آن او فزاید چون فزود آید، ازان عبارت نتوان کرد، از بهر آنک کسی نه اهل آن بود که آن نخواهد یافت بنشنود و آنک داند بشنید گفتن حاجت ندارد. شناخت صوفیان شناخت است آن دیگران پنداره است آن معرفت است که اینان بآن زندهاند، اینان بازان میروند، حیوة اینان آن معرفت ایذ اینان بازان میروند، حیوة اینان ان معرفت ایذ از شناخت اینان عبارت نتوان. آنجا که هست از آب پارگین بیش است، و آنجا که نیست از کبریت سرخ عزیزتر است.
او که ازین بهره ندارد، هر چند که هنر او بیش بود از اللّه دورتر بود از بهر آنک او ببدل او چیز دیگر میپسندد، پس از آنکه برین منکر است، و آنک در دست دارد میگوید که حق این ایذ.
قال احمد بن عطا: المعرفة معرفتان معرفة حق و معرفة حقیقة و قال الجنید المعرفة وجود جهلک منذ قیام علمه.
قیل له زدنا قال: هوالعارف و هو المعروف. قال الواسطی: تعرف الی العامة افعاله فقال: افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت، الی آخره، و تعرف الی الخاصة بصفاته فقال: افلا یتد برون القرآن ام علی قلوب اقفالها. و تعرف الی نبینا محمد بنفسه فقال: الم ترالی ربک الآیة.
قال احمد بن ابی الحواری٭: اللهم انی اشکوا الیک قلة معرفتی سئل الشبلی٭ متی یکون العارف بمشهد من الحق؟ فقال: اذا بداء الشاهدون فنی الشواهد و ذهب الحواس واضمحل الاحساس.
قال الشیخ الاسلام عظم اللّه کرامته: احاطت بعین الشییء کما هو وهی ثلثه معرفة الصفات والنعوت و معرفة الذات مع اسقاط التمرین بین الصفات والذات و معرفة مستغرقة فی محض التعریف لا یوصل الیها بالاستدلال و لایدل علیها شاهدوا و لایستحقها وسیلة معرفة فطرة و معرفة دلالة و معرفة مشاهدة و معرفة تقدیر و معرفة تصدیق و معرفة تحقیق.
شیخ الاسلام گفت: که معرفة سه است تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق نکته معرفت احاطت است، بعین چیز آنچنانکه آنست و آن سه درجه است، و خلق دران سه فرقاند: درجهٔ اول: شناخت صفات و نعوت است، چنانک رسید بخبر، و معرفت دلایل، و پیدایی شواهد و صنایع در صنعت بدیدن ببصیرة بنور قایم در سر، و طیب حیوة عقل در کشتزار فکرت، و زندگانی دل بنیکو نظری میان تعظیم و حسن اعتبار. این معرفه عامه است. آنک شرایط یقین نه بندد، مگر باین که در صنایع صنعت پیدا، و در رزق رازق «پیدا» بدلایل صنایع که کرد را کردگار باشد و خلق را خالق و رزق را رازق و آسمان معلق بداشته در هوا، علی حال آنرا بردارندهٔ است و نگاه داشته بقدرت، علی حال با قوت است، و این زمین را بگسترانیده و صنع را صانع. و کوه بر زمین لنگر کرد بدانی که آنرا قادری است. و این معرفت رسمی است، که شیخ بوعلی دقاق٭ گفت: معرفة رسمیة کقطرة و سمیة لاغلیلا یسقی ولا علیلا یشفی. این شناخت عالم ایذ کفر و بیگانه خود باین مقر، و باین معرفت در شکرت و انبازی که ار تصدیق آرد برسول و کتاب باثواب دیگران انباز باشد. که گوران میگویند: شکر یزدان را که چشم بیننده داد، و گوش شنونده و زبان گوینده دست گیرنده و پای رونده. و این معرفت شواهد: که ساتر است عیب میپوشد، و رازقست رزق میدهد، باین معرفت شواهد بهشت واجب کند و از دوزخ دور کند، و از سخط آزاد کند، و احکام باین به پاء گردد، وار گور محمد رسول اللّه بگوید هم بازیشان برهد
اما این معرفت دلایل صنایع پس سمع و تصدیق و قبول ورمت دران شرط، کی مقدم بروسنت نبیت است، کی نبیت و راء حجت است، که آنچ خدای گفت من آنم، و دین من آنست در کتاب خود، آنچ پیغامبر گفت، که وی آنست و دین وی اینست. که خبر را از تصدیق بد نیست، شواهد و صنایع پس سمعست، که تا آن نبود آن درست نیاید، ورنه بعقل مجرد بسر شدی وی پیغامبر و کتاب راه یافتندی، نه بردند و نه یافتند کتاب باید و پیغامبر و پیغام، کی حجت باینست بر خلق، و آنکس که ازان استغنا جوید، بدلایل و شواهد و صنایع، بعقل مجرد، وی ملحد است و بیراه، که اللّه تعالی میگوید: وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین و این معرفت خبری را سه رکن است: اثبات صفات بیتشبیه. و نفی تشبیه بیتعطیل. و نومید شدن از دریافت چگونگی و بپرهیزیدن از جستن تأویل و براسم و ظاهر باز ایستادن، و وقوف کردن بجد برنام صفات، وی افراط نه زیادت و نه نقصان، که شرط رمت و نه قیاس و نه تشبیه نه کتمان. ورسانیدن آن چنانکه رسید همچنان، و نه ترسیدن ازان، که تسلیم کردن بطوع و طبع و سکنیت، و تفکر نه کردن در چگونگی آن و نه تکلف و نه تاویل، و نه وی جان از گفت آن، و شنیدن آن. که معلوم از صفات حق تعالی را نام آنست و ادراک بآن قبول آنست و شرط دران تسلیم آنست و تفسیر آن یاد کردن انست.
که تشبیه در اثبات در هیچیز نیست، و نه انکار ورد از تنزیه در هیچچیز و اللّه میگوید عز ذکره: لیس کمثله شییء و هوالسمیع البصیر افمن یخلق کمن لایخلق قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ وللّه المثل الاعلی ای صفة الاعلی. او هستی است با نام و صفت، و مکان کو؟ گفت چنینام بهیچیز حاجت نیست. هر چه کرد و کند، بخواست راست پاک کرد و بعلم واسع و حکمت سابق و قدرتی نافذ. قرآن سخن وی حق و وعدهٔ وی راست، و رسولان وی امین و سخن وی بحقیقت بزمین موجود باو پیوسته دایم، و حجت وی بآن قایم، و امر و نهی وی محکم. الا له الخلق والامر کل من عند ربنا.
غیب وی پوشیده، ازل و ابد خلق نا وغسته خلق برامید موقوف برحکم نه فالحکم للّه رب العالمین و هو احکم الحاکمین و هو اللطیف الخبیر و هو غفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی.
ووی بر گفته استوار و بر محال قادر و عقل در، و عاجز و وی در ملک کالک، و در حکم عادل، و در قضا سابق و بخبرت خلق و معاملت ایشان عالم و اوست باری و خالق، که هم قاهر است و هم غافر لایسئال عما یفعل فللّه الحجة البالغه و هوالغفار النافع و اهادی، فمنهم شقی و سعید و من لم یجعل اللّه له نور فماله من نور والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا فاما من اعطی واتقی الی آخره واعاقبة للمتقین و انا لا نضیع اجر المحسنین.
باین «معرفت» خبری و ضواهد به بهشت رسند و از دوزخ برهند، و از خشم وی آزاد شوند و احکام بپای شود. اما حقیقت معرفت وی چیزی دیگر است این معرفت وی چیزی دیگر است این معرفت رسمی است بخبر و اثر شواهد و صنایع. آنرا تابع، عقل آنرا حیلت، اما نبیت، و رای حجت، در حقیقت این کارا از بهشت آوای نبود و نه از دوزخ نشان، آنجا فرا که ازین آوای بود از آن هیچیز نبود و از آنجا که ازین چیزی بود ازان آوای نبود و آن حدیث که دوزخ گوید بر گذر که نور تو زبانهٔ من بکشت، آن فرا معترض گوید دوزخ از عارف چه خبر دارد؟ آن همه هست و خواهد بود اما آنرا خلق هست، عوام خلق آنرا اند و از تصدیق خبر بد نیست اما حقیقت از محققان پوشید نیست.
شیخ الاسلام گفت: که کس باشد که هزار سال در بهشت باشد بیواسطهٔ حق نشناسد صفات او حجاب ایذ ازو و هاریو کان صفاتی باشند بوعلی گرجی کوکبی گفت: که در من فتاد گفت از دنیا بیامدی وات من نشناخت شناخت از ایذر می»اید بردار ارجعو اورائکم الآیه
روزی عبداللّه منازل٭ بر گورستان بر گذشت گفت: مسکینان از دنیا برفتند و از بهینه چیزی نچشیدن یکی گفت: ویرا که آن بهینه چیست؟ گفت: شناخت سخن بونصر دباغ: دریغا! کت ندانستم و پنداشتم کی میدانم. ازان پنداشت گوناگون و ازان دانش پشیمانم، توبه انید.
شیخ الاسلام گفت: جز از فردانیت و اولیت، همه علتاند، بهیچیز مشغول مشوید، که درین علم همه علمها هیچیز نبود نه شناخت جوی، که از دیدار آید. دیدار جوی که از شناخت آید «فی مناجاته»؛ الهی! از معرفت رسمی و حکمت تجربتی و محبة عبارتی فریاد» ذوالنون مصری٭ را گفتند در بیماری: که چه آرزو داری؟ گفت: از آنک باو شوم یک ذره آشنایی باو.
شیخ الاسلام گفت که آن معرفت عیان ایذ نه معرفت بیان بیان آن بود، که دیده باول باز شود ببیند که نه قلم با زبان یار شود بشونید؟ کی چی دره سموع درمانی در معاین درمانی، الخبر حجة واعرفان محجة و مالعبد فی حقیقة الحق الامجة فی لجة، کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف پس قوم است کی میشناسند.
انشدنا الامام لسمنون البغدادی٭
هبنی وجدتک بالعلوم ورسمها
و من ذایجدک بلا وجود یظهر
ایقظنی بالعلم ثم ترکتنی
حیران فیک ملذذاً لا ابصر
یا خافیاً والدهر یبر زهده
مالاح منک صغیرة قدیبهر
اما در وجه دیگران معرفت معرفت ذاتست با اسقاط بر کندگی میان صفات و ذات، و آن ثابت بود بعلم جمع و صافی بود در میدان فنا، و تمام شود در وادی بقا، تا مشرف شود برعین جمع، و آن سه رکن است: فرو گذاشتن صفات او ور شواهد «و فرو گذاشتن واسطه و وسیله ور درجها» و فرو گذاشتن عبادات و معاملات ور نشانها، و یقین راست. و این معرفت خاصه است از افق حقیقت و حوالی آن. و احوال و ولایت درین معرفتست، توکل برو و یقین درست و محبت و اخوات آن، و شناختن وی بقدرت و اعتماد داشتن برو، و بر تفویض و توکل، و عاجز دیدن اسباب درو و قدرت وی بکمال. برانچ در علم و عقل محال، و بازگشتن از اسباب با مسبب، و شناختن آلا و نعماء او و منتهاء او، و بهمه باو گشتن و از خلق و علایق سیر آمدن، و جمع بودن برکل، و دوام نظر بدیدهٔ سر.
شناخت این قوم نه بشواهد است که بنور یقین است، بالهام و فراست و ببصیرت و حکمت. زبان قرآن آنرا میگوید: سیریکم آیاته فتعر فونها این معرفت آشنایی است. مهر ازین زاید، منتهاء او بینی، و عطاهای نهانی ناخواسته، و باز آمدن وی دوستانرا بعنایت بیسبب بینی، مهر برو نهی، و تافرا مهر نرسی همه بیکارند و مزدور، و مهر دیوار است میان خاص و عام. ازان معرفت پیش با شرکت با مزدوران و با بعضی از اهل ذمت، بدلیل صنایع بر گذشتی، و از شرک میانین و مزدوری و مقاطع رستی. که در همه اسباب مسبب دانی تا اعتماد برو محکم شود، و دوستی صاف، لکن شرک خفی برجا، که در دوگانگی میرود و محبت دوگانگی است.
و شیخ بوبکر واسطی٭ گوید: لوعرفوه ما احبوه. شیخ الاسلام گفت: که معرفت حقیقی پدید آید. از او صاف هیچیز بنگذارد که آنجا او را دوست دارد، و جنید٭ گفت و خراز اکبر٭ ذنبی معرفتی ایاه، مهینه گناه من شناخت وی است، یعنی شناخت من او را، کی پندارد کی او را، کی پندارد کی او را بسزای او بحقیقت حق او، بحدود عزت او نشناسد و نتواند.
انشدنا لبعضهم:
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
و انشدنا لغیره:
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، به بحث درباره معرفت و انواع آن پرداخته شده است. شیخ الاسلام و دیگر عرفا نظرات خود را درباره معرفت بیان میکنند و معرفت را به سه نوع اصلی تقسیم میکنند: معرفت فطری، معرفت اضافی و معرفت خاص. معرفت فطری به شناخت توحید اشاره دارد، در حالی که معرفت اضافی بستگی به جهد و اخلاص دارد و معرفت خاص به شناخت صفات و جوهر خدا مربوط است.
در ادامه، به بیانات عرفا دربارهی ویژگیهای معرفت پرداخته شده و بیان شده که معرفت واقعی به شناخت عمیق خداوند و ارتباط صمیمی با او ختم میشود. این فرآیند شامل پذیرش جهل و درک نواقص انسانی است. همچنین، تصریح شده که هر کس خود را بشناسد، به شناخت خدا نزدیکتر میشود و این معرفت به محبت و توحید میانجامد.
در نهایت، به اهمیت عمل و تلاش در راه شناخت حقیقت اشاره شده و بیان میشود که معرفت حقیقی از دل و باطن انسان برمیخیزد و راز الهی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که خراز میگوید: «شناخت، شناخت شماست، شناختی که با تلاش به دست میآید و شناختی که از تجربه ناشی میشود». همچنین شیخ الاسلام به بومنصور اشاره کرده و میگوید: معمر اصفهانی میگوید که شناخت سه نوع دارد: شناخت فطری، شناختی که بر اساس یادگیری و آگاهی بیشتر به دست میآید، و شناختی که مربوط به ویژگیها و خاصیتها است.
هوش مصنوعی: معرفت فطری انسان به شرط اثبات یکتایی خداوند پایدار است. همچنین، شناخت عمیقتر به شرطی ثابت میماند که فرد در تلاش و کوشش خود اخلاص داشته باشد. علاوه بر این، ویژگیهای خاص معرفت از خود generosity ناشی میشود، و تلاش فردی در این زمینه وابسته به نزدیکی به این صفات است.
هوش مصنوعی: شبلی میگوید: یکی از نشانههای شناخت و معرفت این است که انسان خود را در تسلط عزت ببیند و تحت تاثیر قدرت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: بوسعید اعرابی میگوید: «تمام شناخت، به پذیرش ناآگاهی است.» او همچنین بیان میکند که اوج معرفت، حیرت است. بوالعباس عطاء میگوید: «شناخت بدون دانش، حقیقت شناخت را ثابت نمیکند.» شناخت او با او، و شناخت تو با او، گواهی بر شناخت اوست. عارف همیشه عارف است، حتی در حالی که نادان است و وقتی نادانی او برطرف شود، شناخت او نیز از بین میرود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام نقل کرده است که بایزید گفت: «سری سقطی» گفته که هر کسی او را بشناسد، نیازهای او از خدا و مردم برطرف میشود. باحفص حداد نیز میگوید: «از زمانی که او را شناختم، هیچگونه حق و باطلی در دلم باقی نماند.»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: کیست که بتواند او را بشناسد و دلش آرام گیرد؟ یکی از سالخوردگان در حال مرگ بود و از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟ پاسخ داد: قبل از رفتنم، یک ذره از معرفت او را میخواهم. حلاج، پسرش را در شب وصیت گفت: کسانی که در عبادت تلاش میکنند، تو نیز در چیزی تلاش کن که آن ذرهای از ماهیت او و عمل دو جهان چیست؟ و پاسخ گفت: شناخت او. تو نیز در چیزی تلاش کن که آن ذرهای از ماهیت او و عمل دو جهان چیست؟ و again پاسخ گفت: شناخت او.
هوش مصنوعی: فرانوری گفت: چگونه او را شناختی؟ پاسخ داد: از طریق نقض عزمها. هر چه من تلاش کردم و فکر کردم، جز آنچه که او بود نیامد و هر چه من ایجاد کردم، او نابود کرد. سپس جوانمردی پرسید: حقیقت را چگونه بشناسی؟ او پاسخ داد: او را با همین شناخت میشناسم. سپس از شبلی، عالم طبرستانی، پرسید: چگونه او را شناختهای؟
هوش مصنوعی: گفت: هر کسی را که دعوت کردم، او پاسخ داد. فهمیدم که همه چیز به او مربوط میشود. احمد حنبل میگوید: معرفت مخلوق نیست، زیرا مخلوق نمیتواند به خالق دست یابد. مخلوق فقط میتواند به مخلوق دیگر دسترسی پیدا کند. خضر به احمد حنبل گفت: کی میخواهی حقیقت را بیان کنی و به خاطر این کلمات؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان میکند که برای شناخت واقعی، ابتدا باید به شناخت نعمتها و توجه به آنها بپردازیم تا بتوانیم آنها را درک کنیم. شناخت به نوعی به مشاهدهی واقعیات درونی ما میپردازد و هیچ چیز دیگری نمیتواند در این میان قرار بگیرد. وجود شناخت را باید راهی برای رسیدن به معرفت بدانیم. نه هر کسی که کارها را انجام میدهد، شناخت عمیق دارد، و نه هر که این کارها را انجام ندهد، در مسیر شناخت صحیح قرار دارد. بالاترین سطح معرفت که خداوند به بندگانش عطا میکند، چیزی فراتر از این عالم است و وقتی انسان به آنجا برسد، دچار حیرت میشود تا جایی که احساس میکند که شاید توان تحمل آن را ندارد. وقتی انسان در این مرتبه متوقف میماند، به دقت به شناخت خود توجه میکند و در اینجا متوجه میشود که باید از نیاز به چیزی که در درونش است، فراتر برود. در حقیقت، عارف باید بداند که مقام خود را تنها زمانی میشناسد که از آن عبور کند. در تجلی روشنایی معرفت، تنها یک حقیقت وجود دارد و باقی موارد بهانههای فرعی هستند. علم و معرفت همواره با ذکر و مشاهده همراه است و این سفر به درون خود، انسان را به عرفان نزدیک میکند. در این مسیر، انسان باید از دنیا فاصله بگیرد و دائماً در تلاش باشد که به حقیقت نزدیکتر شود و هر آنچه را که به او نزدیک میشود، با قبول و آرامش بپذیرد.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای تو میکنم، بلکه حتی قلب و روح خود را نیز فدای تو میکنم، در روزهایی که تو را شناختم.
هوش مصنوعی: معرفت، محبت و توحید محدودیتی ندارند. حتی اگر هزار سال یک راهنما از دریای معرفت عبور کند، هنوز هم به انتها نرسیده است. کسی که خود را بشناسد، به خدا نیز معرفت پیدا میکند. هر کس خود را از ضعف بشناسد، قدرت خدا را درک میکند و هر که از خطاها خود را بشناسد، نعمتهای خدا را میبیند. خدای منزهی وجود دارد که نقص انسان را راهی به درک معرفت قرار داده است. عشق روح را به شکل جان در میآورد و معرفت دل را درک میکند. انواع مختلف معرفت وجود دارد: معرفت استدلالی که ویژه عاقلان است و معرفت احتجاجی که به نقص اشاره دارد و معرفت وساطتی که نیازمندان به آن اشاره میکنند. معرفت امیدوارانه به گدایان تعلق دارد و معرفتی که در هراس غرق است، به مخالفان مربوط میشود. معرفت حقیقی در توحید است. آن معرفتی که برای تسلیم شدن نیاز به چیز خاصی دارد، معرفت افراد شجاع نیست. کسی که در این مسیر مداوم و تغییرپذیر است، در واقع عازم مرحلهای است. معرفت باید نمایان و بیپرده باشد و بر حقیقت گواهی دهد. کسانی که از درک این معرفت ناتوانند، در حقیقت به طغیان نزدیک شدهاند. شناخت خدا گرانبهاست و در هرجا که باشد، غم و نگرانی وجود ندارد و تفاوتی بین زندگی و مرگ نیست.
هوش مصنوعی: معرفت به سه دسته تقسیم میشود: اولی، معرفت تقریری که به شناخت خداوند مربوط میشود؛ دومی، معرفت تصدیقی که بر اساس تأیید و تصدیق حقایق است؛ و سومی، معرفت تحقیقی که به بررسی عمیق و دقیق میپردازد. اصل معرفت به شناخت علتها برمیگردد. این شناخت به نوعی گفتوگو و ارتباط با ذات حق است. معرفت به شناخت واقعی او اشاره دارد. آنچه که در اینجا مهم است، اولین و اصلیترین ویژگی معرفت، استقامت بر دوستی با خداست و نهایت آن، رسیدن به توحید و ولایت در درک است. ارزش واقعی معرفت در گفتگو و تعامل است و دانایی حقیقی در خدمت و کوشش برای شناخت حق به دست میآید. به طور کلی، قرب و نزدیکی به خداوند از طریق ارتباط روحی و معنوی ممکن است و این حرکت در مسیر حکمت و درک عمیق از معانی است که در معرفت وجود دارد. در نهایت، حقیقت را میتوان تنها از طریق شناخت عمیق و درست به دست آورد.
هوش مصنوعی: پاداش شناخت چیست؟ آیا عارف به حقیقت و علم بر شناختهها دست نیافته است؟ در علم و درک همواره نوعی دوگانگی وجود دارد. تو کجا بودی؟ او همیشه کنار تو بود، ولی تو در کجا بودی که او را حس کنی. عارف چه کار کرد؟ در نگاهش غیر از تو وجود نداشت؛ او از راههای مختلف پیش رفت و به تو رسید. او که به شناخت خاک آگاه است، میداند که تلاش تو به ثمر نمیرسد. از آب خیالخواهی، به حقیقتی که آرزو داری، دست نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: حق را با حقیقت شناختند، زیرا حقیقت برای خود حق است، پس شایسته سپاسگزاری برای حق است.
هوش مصنوعی: با حقیقت به حقیقت پیوند بزنید و این کار را برای حقیقت انجام دهید، زیرا بزرگواری و نعمت از آنِ حقیقت است.
هوش مصنوعی: آنها حقیقت را از طریق حقیقت، برای حقیقت، و از خود حقیقت یافتند؛ بنابراین، شکر و سپاس تنها برای حقیقت است.
هوش مصنوعی: شناخت خداوند در پرهیزگاری است و این پرهیزگاری در دل انسان وجود دارد. شناخت خدا به اندازه مویی از نظر مولی وجود دارد و آن نگاه خاصی است که عرش را در آن میتوان یافت. شناخت، نورانی است که در دل انسان میافتد و نمیتوان آن را به کلمات در دو جهان بیان کرد. خداوند فرموده است که من گنجی پنهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم. هرکسی که معرفت خداوند را پیدا کند، آن ملکا و نشانههای او را میشناسد. در حقیقت، کسی در مورد معرفت الهی سخن نمیگوید، زیرا این شناخت در عمق جان انسان است و نمیتوان آن را به زبان آورد. جان انسان این معرفت را درک میکند اما زبان نمیتواند آن را بیان کند. دیدار و شناخت به هم مرتبط هستند، اما دیدار به اندازه شناخت محدود است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شناخت و معرفت صوفیان باید نوشته و توضیح داده شود، اما این موضوع در قلمرو بیانها نمیگنجد. در واقع، تنها زمانی میتوان روح او را شناخت که روح خودت از بین رفته باشد و فقط با شناخت او، حقیقت را درک کنی. شناخت حقیقی از خداوند، در بهشت به دست نمیآید و تنها از طریق نور معرفت او ممکن است. وقتی کسی به این مرحله از شناخت برسد، دیگر نیازی به سخن گفتن ندارد. شناخت صوفیان کاملاً متفاوت از شناخت دیگران است، چرا که این صوفیان زندهاند به واسطه این شناخت. آنها به گونهای زندگی میکنند که فهم این معرفت برای دیگران ممکن نیست. جایی که وجود دارد، از آب شیرین هم بیشتر با ارزش است و جایی که وجود ندارد، از زر سرخ هم با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: کسی که از این نعمت بیبهره است، هر چند هنر و استعدادش بیشتر از دیگران باشد، به خدای نزدیکتر نیست. زیرا او جایگزینی برای این نعمت انتخاب کرده و به آن میپردازد و در حالی که از حقیقت کافر است، به آنچه در اختیار دارد میگوید که این همان حقیقت است.
هوش مصنوعی: احمد بن عطا گفته است: شناختی وجود دارد که به درک حقیقت مربوط میشود و شناخت دیگری که به واقعیت مربوط است. همچنین الجنید میگوید: شناخت به معنای وجود نداشتن جهل تو است که از لحظهای که علم در تو شکل میگیرد، آغاز میشود.
هوش مصنوعی: او گفت: او عارف است و شناختهشده. الواسطی اضافه کرد: به عموم مردم از طریق اعمالش شناخته میشود. سپس پرسید: آیا آنان به شترها نگاه نمیکنند که چگونه خلق شدهاند؟ و همچنین، به خواص از طریق صفاتش شناخته میشود و گفت: آیا آنها در قرآن نمیاندیشند یا بر دلهایشان قفلهای بستهای وجود دارد؟ و به پیامبر ما محمد از طریق نفس او شناخت حاصل میشود، و پرسید: آیا آیات خدا را نمیبینی؟
هوش مصنوعی: احمد بن ابی الحواری میگوید: «خداوند، من از کمی شناختام به تو شکایت میبرم.» و زمانی که از شبلی پرسیدند که شخص عارف کی به حقیقت نزدیک میشود، او پاسخ داد: «زمانی که شاهدان به فنا برسند و حواس از بین برود و احساست محو شود.»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام، عظماللّه کرامته، به این موضوع اشاره میکند که شناخت یک چیز به طور کامل شامل سه مرحله است: نخست، آگاهی از ویژگیها و صفات آن چیز؛ دوم، شناخت خود آن چیز به طور مستقل از صفاتش؛ و سوم، درک عمیق و خالص از مفهوم آن که نمیتوان به آن با استدلال دست یافت. این شناخت نیاز به شواهد ملموس ندارد و نمیتوان آن را از طریق تنها احساسات یا تجارب شخصی به دست آورد. بلکه به فرآیندهای مختلفی از جمله شناخت فطری، تفسیر، مشاهدات، برآورد و تصدیق بستگی دارد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شناخت به سه دسته تقسیم میشود. نخست آنکه چشمان آنها به واسطه درک حقیقت، اشک میریزند. این نکته معرفت شامل احاطه به چیزها است، بهگونهای که آنچه هستند را درک کنند و این سه درجه وجود دارد. مردم در این سه مرتبه متفاوتاند: درجه اول: شناخت صفات و ویژگیها است که با اخبار و دلایل و شواهد مرتبط است. این شناخت نیاز به بینش روشنی دارد که از نور عقل بهدست میآید و میتوان در دنیای فکر به زندگی دل بخشید و احترام و اعتبار را در نظر داشت. این نوع شناخت عمومی است. شرایط یقین به این شناخت محدود نمیشود، بلکه در صنایع باید بهوضوح مشاهده شود و رازق هم باید در روزی که میدهد، مصالح ابتدایی را در نظر بگیرد. او خالق است و رازق و آسمان را در هوا به حالت تعادل نگهداشته است. زمین را گسترش داده و این فهم به شناختی از قدرت خالق اشاره دارد. کوهها نیز به زمین ثبات میدهند و نشان دهنده وجود قدرتی هستند. این نوع شناخت، رسمی است و شیخ بوعلی دقاق به آن اشاره کرده و گفته است که این معرفت مثل قطره آب است که نه سیراب میکند و نه بیماری را درمان میسازد. این شناخت از عالم، جدا از کفر و بیگانگی است و افرادی که به کتاب و پیامبر ایمان دارند، به پاداش دیگران خواهری میکنند. در نصایح گوران آمده است که باید از خدای یکتا که چشم و گوش و زبان و پا داده، سپاسگزاری کرد. این نوع شناخت، عیبها را میپوشاند و روزی را میدهد و میتواند به بهشت منتهی شده و فرد را از جهنم دور کند و از سخط خدا آزاد گرداند و احکام بر اساس این شناخت به اجرا درآیند. بهجای آن هم به گور محمد پیامبر سلام بفرستند.
هوش مصنوعی: این دانش، دلایل مربوط به صنایع را بهدقت بررسی میکند و برای درک و پذیرش آن، شرطهایی وجود دارد. این اصول باید پیشتر در نبوت ارائه شود، زیرا نبوت و رهبران آن بهعنوان حجت مطرح هستند. آنچه خداوند بیان کرده، واقعیات دین اوست که در کتاب مقدسش آمده و پیامبری که این اصل را بیان کرده باید معتبر باشد. اطمینان به خبر بهدلیل شواهد و صنایع دیگر لازم است؛ زیرا بدون این شواهد، ادعای درست بودن به تنهایی کافی نیست. اگر انسان تنها با عقل خویش به دنبال پیامبر و کتاب برود، ممکن است به خطا برود و دچار گمراهی شود. کسی که از این دلایل و شواهد سرپیچی کند، بهنوعی به کفر و انحراف کشیده میشود. برای درک درست این دانش، سه اصل وجود دارد: نخست، اثبات صفات بدون تشبیه آنها؛ دوم، نفی هرگونه تشبیه بدون اینکه صفات را معطل بگذاریم؛ و سوم، ناامید شدن از درک چگونگی این صفات و پرهیز از تلاش برای تأویل آنها. باید به بیان و صفات اشاره شده بسنده کنیم و از هر گونه افراط یا تفریط پرهیز کنیم. این اصول به ما یادآوری میکنند که تسلیم بودن باید با قبول و آرامش همراه باشد و نباید در مورد چگونگی آن تفکر کرد یا تفسیرهای غیرضروری ارائه داد. نامگذاری و ادراک صفات خداوند به معنی پذیرش آنها و تسلیم در برابر آنهاست.
هوش مصنوعی: تشبیه در اشیاء وجود ندارد و انکار صفات الهی نیز در هیچ چیزی ممکن نیست. خداوند میفرماید: «هیچ چیز شبیه او نیست و او شنوا و بیناست». آیا کسی که میآفریند، مانند کسی است که نمیآفریند؟ بگو: او فقط خداست، یکتا و بینیاز. او نه فرزندی دارد و نه متولد میشود، و هیچکس نمیتواند شبیه او شود. خداوند بهترین مثالها را دارد و صفاتش عالی است. او موجودیست با نام و صفت و به هیچ چیز نیاز ندارد. هر چه انجام میدهد، بر اساس ارادهاش، با علم وسیع، حکمت پیشین و قدرت نافذش است. قرآن کلام او حق و وعدهاش راست است و پیامبرانش امانتدارند. سخن او همیشه با واقعیت گره خورده و دلیل و برهان او پابرجاست، و دستورات و نهیهای او محکم است. بیتردید، خلق و امر از آن خداست و همه چیز از جانب پروردگار ماست.
هوش مصنوعی: غیب او برای دیگران پنهان است و از ابتدا تا انتها، آفرینش وابسته به ارادهاش است. در واقع، حکم تنها از آن خداوند است، پروردگار جهانیان. او بهترین حکمکننده و به نیکی داناترین است. او بسیار بخشنده است و کسانی را که بازگشت کنند، ایمان بیاورند و کارهای نیک انجام دهند، میبخشاید و به راه راست هدایت میکند.
هوش مصنوعی: خداوند بر اساس عقل و علم خود، بر هر چیزی تسلط دارد و او در پادشاهیاش همواره عادل و آگاه است. او خالق همه چیز است و هم قاهر و هم بخشنده است. هیچکس نمیتواند از او درباره کارهایش سوال کند، زیرا او بر حق و حقیقیت غالب است و همواره بخشنده و راهنمای نیکوکاران است. برخی افراد در زندگی خود شقاوت را تجربه میکنند و برخی دیگر سعادت را خواهند یافت. کسانی که خداوند برایشان نوری قرار نداده، هیچ نوری نخواهند داشت. اما آنهایی که در راه خدا تلاش کنند، ما به آنها راههای خود را خواهیم نشان داد. در نهایت، کسانی که به خدا ایمان دارند و پرهیزکاری میکنند، پاداش آنها محفوظ خواهد بود و ما هرگز پاداش نیکوکاری را ضایع نخواهیم کرد.
هوش مصنوعی: آگاهی از موضوعاتی مانند بهشت و دوزخ و انجام دستورات دینی افراد را از عذاب نجات میدهد، اما معنای واقعی این آگاهی چیز دیگری است. این نوع از آگاهی فقط بر اساس اخبار و شواهد ظاهری است و عقل و تفکر در آن دخالت دارد. در واقع، این دانش نه به بهشت و نه به دوزخ مربوط میشود. در جایی که این دانش وجود دارد، واقعیتی نیست و آنچه که از آنجا به وجود میآید، حقیقت ندارد. حتی اگر دوزخ بگوید که نور کسی آن را خاموش کرده است، باید پرسید که دوزخ چه چیزی درباره عارفان میداند؟ همه اینها وجود دارند و خواهند داشت، اما فقط برای عامه مردم قابل تصور است و پذیرش آن برایشان آسان است. در حقیقت، محققان از این معنای عمیق بیخبر نیستند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: آیا کسی هست که هزار سال در بهشت باشد و بدون شناختن صفات حق، از او بهرهمند شود؟ حجابهای مختلفی بین او و شناخت او وجود دارد. بوعلی گرجی کوکبی در مورد خودش گفت که آیا از دنیا آمده و در همان حال نمیتواند حق را بشناخت؟ شناخت از او برمیگردد به آیات و پیامهای الهی.
هوش مصنوعی: روزی عبداللّه در راهگی خود به گورستانی رسید و به حال کسانی که از دنیا رفته بودند، غمگین شد و گفت: "اینها مسکینانی هستند که هیچ لذتی از زندگی نبردند." یکی از افرادی که آنجا بود، پرسید: "بهترین چیز کدام است که آنها از آن بیبهرهاند؟" عبداللّه جواب داد: "درک سخن بونصر دباغ." و افزود: "افسوس! من آن را نمیدانستم و فکر میکردم که میدانم. از آن تفکر نادرست و از آن دانایی غلط پشیمانم و توبه میکنم."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که همه چیز جز خداوند یکی و اول، نشانه علت دارد. به هیچ چیزی مشغول نشوید زیرا در این علم، همه علوم بیفایده هستند و فقط شناختی که از دیدار سرچشمه میگیرد، ارزشمند است. شناختی که از طریق ملاقات و نظر به خدا به دست میآید. ذوالنون مصری در زمان بیماری از او پرسیدند که چه آرزویی داری؟ او گفت: آرزو دارم که یک ذره با او آشنا شوم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود که آن معرفتی که به طور واضح دیده میشود، متفاوت از معرفتی است که فقط با کلام بیان میشود. در واقع، چشم باید باز شود تا بتواند جایگاه واقعی را ببیند، چرا که کلمات و زبان قادر به بیان بعضی از حقایق نیستند. در حقیقت، علم و معرفت مانند راهی روشن و مطمئن هستند و خداوند در زمان خلقت انسان، به گونهای او را پنهان کرده بود که خواسته بود خود را به او بشناساند؛ بنابراین انسانها باید به جستجوی آن بپردازند.
هوش مصنوعی: ما به امام سمنون بغدادی رسیدیم.
هوش مصنوعی: من تو را با علم و دانشی که داری شناختهام، اما نمیتوانم تو را در دنیای واقعی ببینم.
هوش مصنوعی: مرا با علم بیدار کردی، ولی بعد از آن در شگفتی و حیرت دربارهات رهایم کردی، در حالی که از زیباییات چیزی نمیبینم.
هوش مصنوعی: ای پنهان، و ای روزگار که از زهد تو، هیچ چیز جز حقیرترینها به تو تحمیل نشده است.
هوش مصنوعی: در جنبه دیگری از معرفت، شناخت ذات همان مهم است که باید میان صفات و ذات تفکیک صورت گیرد. این شناخت از طریق علم جمع و واضح در دنیای فنا به دست میآید و در وادی بقا به کمال میرسد. در این مسیر، سه اصل وجود دارد: نادیده گرفتن صفات و نشانهها، حذف واسطهها و وسائل، و رها کردن عبادات و معاملات. این معرفت خاص از افق حقیقت و نزدیکی به آن نشأت میگیرد و احوال و ولایت در این شناخت تجلی مییابد. بر توکل و یقین باید پافشاری کرد و محبت و برادرانگی را در نظر داشت. همچنین باید به قدرت او اعتماد کرد و به تفویض و توکل پرداخت، و عجز نسبت به اسباب را در قدرت او ببینیم. در علم و عقل، محال است و بازگشت از اسباب به مسبب باید صورت گیرد. شناخت نعمات و آلاهای او و در نهایت، اجماع بر او و جدایی از مخلوقات و وابستگیها تحقق پیدا میکند. در پایان، دائمالنظر به ذات او باید وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: شناخت این قوم نه تنها از طریق شواهد ظاهری، بلکه با الهام و بصیرت به دست میآید. زبان قرآن این آگاهی را بیان میکند که با نشانههای او آشنا میشوید. این آگاهی به معنای نزدیکی و ارتباط عمیق است. عشق و محبت از این فهم ناشی میشود و عطاءهای پنهان و غیرمنتظره را نیز به دنبال دارد. بازگشت دوستان به سمت او به عنوان عنایت و بیدلیلی دیده میشود. اگر محبت به او نباشد، همه دیگران فقط در حال بیکاری و مزدوری هستند و این عشق، دیواری میان خاص و عام ایجاد میکند. این معرفت در گذشته به دلیل تعامل با مزدوران و برخی از اهل ذمت به وجود آمده است و از شرک و مزدوری فاصله گرفته است. در واقع، در هر چیزی، دلیل و علتی وجود دارد که باعث میشود به آن اعتماد کنید و دوستی خالصانهای داشته باشید، هرچند شرک پنهانی وجود دارد که باعث دوگانگی و محبت ناپایدار میشود.
هوش مصنوعی: شیخ بوبکر واسطی میگوید: اگر خدا را به خوبی بشناسند، او را دوست خواهند داشت. شیخ الاسلام اظهار داشت که شناخت واقعی موجب میشود هیچ چیزی از خداوند باقی نماند و او را در وضعیت دوست داشتنش بخوانند. جنید و خراز اکبر نیز به این موضوع اشاره کردهاند که شناخت گناه من این است که من او را بشناسم. به این معنا که اگر کسی خدا را بشناسد، نمیتواند او را به حق و با تمام عظمتش بشناسد و این شناخت برای او میسر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر رنج جد من نبود، شما را نمیشناختم، زیرا گناهکار کسی است که به فریب دیگران دچار شده است.
هوش مصنوعی: تمام امور موجودات به خداوند تعلق دارد و مخلوقات هیچ گونه تاثیری در امور ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.