شمارهٔ ۹۸۱
باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشکبوی
در شب تاریک چون رفتی برآن راه چو موی
گفتمش بر لوح رخسار تو بی معنیست خط
گفت خط خالی ز معنی نیست بی معنی مگوی
گرچه رقت آن عارض چون آب باز از جوی چشم
چشم آن دارم که آب رفته باز آید بجوی
گو مثر شبنم عذار لاله و رخسار گل
تا به نو کمتر فروشد حسن هر ناشنه روی
ا گر بجوئی در زکات حسن مسکینتر کسی
چون دل من از همه مسکینتر است او را بجوی
من به بازی زلف او بشکستم و زلفش دلم
بشکند آری به بازی اینچنین چوگان و گوی
خون ما آن غمزه می ریزد به زلف و رخ کمال
عاشقان را ناز و شیوه می کشد نه رنگ رویه
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
اسماعیل طبیبی نوشته:
در مصرع چهرم دو تا کلمه : مثر در بیت اول و ناسنه در بیت دوم هیچ معنلیی نمی دهند ولی ار اصلش اطلاعی ندارم.
در آخرین بیت در مصرع دوم “رویه” درست نبوده و بنا بر قوافی ابیات دیگر باید “روی” باشد.
👆⚐