گنجور

 
کمال خجندی

چو در جان کرد و دل جا غمزه تو

میان مردمش خواننده جادو

به تیر تو شکاری را نظرهاست

که بیند از قا سوی تو آهو

به جنت بیشتر سوزند مردم

اگر باشد بحور این چشم ابرو

چو خاک پا فروشی بر کشیده

دو چشم تر بسازیمش ترازو

از لب شفتالوئی دو لطف کن لطف

اگر چه العنب گویند دو دو

مگر زلفت پشیمانست از ظلم

که دارد از ندامت سر به زانو

کمال آن ترک اگر آید به مهمان

سر و جان پیشکش بر رسم ترغو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

پدر گفتش که چون زر سایه افکند

ترا از گوهر و از پایه افکند

نیاید دُنیی و دین راست هر دو

ز حق می‌دان که نتوان خواست هر دو

مشاهدهٔ بیش از ۱۴۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

در این رقص و در این های و در این هو

میان ماست گردان میر مه رو

اگر چه روی می‌دزدد ز مردم

کجا پنهان شود آن روی نیکو

چو چشمت بست آن جادوی استاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه