شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین
چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین
در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها
دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین
چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش
چه بینی زرق خود صوفی تو کافر سوزی من بین
جهانگیری همین باشد که چون برقع براندازی
رخت فی الحال بگشاید خط زلفت بگیرد چین
مرا هر لحظه با تیر تو جنگ زرگری باشد
چو بیئم نوک آن پیکان به خون دیگری رنگین
به گلگون گر هوس داری که بنشینی به شیرینی
دوچشمم شد به خون گلگون بیا بر چشم من بنشین
کمال امسال چندی شد غزل بر اسب گفت اکثر
سخنهایه سراسری نباشد غالبا به زین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به جنگ و غارت و تاثیر آن بر دل و عقل انسانها اشاره دارد. شاعر از غارت دلها و احساسات توسط یک فرد کافر صحبت میکند و به توصیف درد و رنج ناشی از این غارت میپردازد. او همچنین به تضاد میان ظاهری زیبا و باطنی دردناکی که در نتیجه این غارت به وجود میآید، اشاره میکند. در نهایت، شاعر از عشق و تمایل به زیبایی و شیرینی زندگی سخن میگوید و به این نکته میپردازد که در دل غم و تیر احساسات، انسانها همچنان به عشق و زیبایی نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: فرماندهی که ما را به جنگ فرستاده، باعث شده که عقل و درک و دین ما را بگیرد. حالا یک ترک کافر چرا اینقدر ما را غارت میکند؟
هوش مصنوعی: در اینجا، کسی به توصیف گروهی میپردازد که برای تسخیر دلها آمدهاند، اما آن که در دل میخواهد اسیر شود، در واقع در برابر این حمله آسیبپذیر است. فردِ بیچاره و مسکین در این میان، گویی تنها قربانی این یورش است.
هوش مصنوعی: وقتی که آه و درد دلم را مانند دود به او رساندم، چشمانش را سوزاندم. ای صوفی، تو با تمامی زرق و برق خود، نمیدانی که من چه سوزی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: اگر قدرت و سلطنت واقعی را بخواهی، این است که مانند وقتی که پردهای را کنار میزنند، به سرعت تصاویری زیبا و جذاب را ببینی و در کمترین زمان، پیچ و تابهای مو و زیباییهای نهفتهات را از نزدیک حس کنی.
هوش مصنوعی: هر لحظه که با تیر تو مواجه میشوم، انگار مبارزهای بیفایده است، چون نوک آن پیکان همواره به خون دیگری آغشته میشود.
هوش مصنوعی: اگر آرزوی نشستن بر گلهای سرخ را داری، بیا و بر چشمان من بنشین که شیرینی و زیبایی آنها همچون خون گلهای سرخ است.
هوش مصنوعی: کمال امسال چندی شد غزل بر اسب گفت، بدین معناست که در این سال، غزل به مانند اسب پرچابک و پرسرعت، به بیان احساسات و افکار پرداخته است. اکثر اوقات، صحبتها و گفتهها به صورت عمومی و در سطحی وسیع مطرح نمیشوند و بیشتر به جزییات و نکات خاص توجه پیدا میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای ماه مشکینمو به پیش آر آن می مشکین
ملا کن ساغر و برنِهْ به دست عاشق مسکین
از آن رخشنده خرم که عشاق را شود زو کم
ز فکرت غم ز دیده نم ز بالا خم ز چهره چین
به رنگ چهره معشوق و اشک دیده عاشق
[...]
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین
به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر
که آمد شاه ملکافروز مهمان قوامالدین
کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان
[...]
مرا هر دم همیگویی که برگو قطعه شیرین
به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین
زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه
برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین
تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی
[...]
نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین
مگر هر شب گذر دارد بر آن گیسوی مشک آگین
اگر در باغ بخرامد سهی سرو سمن بویم
خلایق را گمان افتد که فردوسست و حورالعین
چو آن جادوی بیمارش که خون خوردن بود کارش
[...]
مشو سنگین دلا مشغول چوگان باختن چندین
یکی چوگان حوالت کن به من جانبازی من بین
نظر بر گوی داری اینقدر گویی نمی دانی
که سرگردان تر از گویم درین میدان من مسکین
مزن چوگان مباد افگار گردد آن کف نازک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.