الا ای ماه مشکینمو به پیش آر آن می مشکین
ملا کن ساغر و برنِهْ به دست عاشق مسکین
از آن رخشنده خرم که عشاق را شود زو کم
ز فکرت غم ز دیده نم ز بالا خم ز چهره چین
به رنگ چهره معشوق و اشک دیده عاشق
کزین خرم شود محزون وز آن شادان شود غمگین
به مدت پیرو مردم را شود زو جان و دل برنا
به خوردن تلخ و مردم را شود زو خواب و خور شیرین
به بوی نرگس و نسرین و رنگ لاله و گلنار
به رنگ لاله و گلنار بوی نرگس و نسرین
ربودن باید اکنون جام و خوردن باید اکنون می
نشاندن باید اکنون مهر و کندن باید اکنون کین
کشیده مطربان در بزم دستان از پی دستان
زده فرزانگان در شهر آذین از پی آذین
ببینی نیکخواهان را شده دل با خوشی یکسان
ببینی بدسگالان را شده جان و دلان غمگین
بهر مرزی نثاری نو بهر برجی بهاری نو
هوا گشته نثار افشان زمین گشته گهرآگین
نشسته شاه شدادان به تخت ملک دل شادان
رخش چون لاله نیسان کفش چون ابر فروردین
از این پیمان فرخنده نگون شد رایت کفران
وز این پیوستن میمون قوی شد پایگاه دین
همانا نیکویی کرده است با نیکو دهش جعفر
که فرزندان او گشته است نیکو عاقبت چونین
روان پاکش اندر خلد پیمان بست با حورا
چو با دلبندش اینجا بست شاه خسروان کابین
گزیده بوالحسن کو را وفا طبع است و شادی خو
ستوده لشگری کو را سخا پیشه است و رادی دین
دلش پاکست با یزدان دلش راد است با مردان
که نیکو خوست و نیکودان و نیکورای و نیکوبین
خداوند زمینست او بزرگان را امید است او
چو خلق او را دعا خواند کند روح الامین آمین
از او بالنده تیر و تیغ از او نازنده جام می
از او باینده تاج و تخت از او نازنده اسب و زین
هر آن یاری که او خواهد دهد گردونش هر ساعت
هر آن کامی که او خواهد بیاید نزدش اندر حین
از آب جود او رودیست صد چون وادی جیحون
ز تف تیغ او دودیست صد چون آذر برزین
بنزد سائلان باشد پیامش بدره و رزمه
بسوی دشمنان باشد رسولش خنجر و زوبین
اگر جاهت همی باشد بجز بر درگهش مگذر
و گر نامت همی باید بجز پیوند او مگزین
حسودش باد چون فرهاد بر بستر برنج اندر
ولیش با نشاط و ناز چون پرویز با شیرین
خجسته بادش این وصلت مدامی بادش این دولت
همیشه بادش این الفت مبارک بادش این آیین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و محبت معشوق و تاثیر او بر عاشق میپردازد. شاعر از محبوبش میخواهد که خود را نشان دهد و شراب خوشگوار را در دست عاشق مسکین بگذارد. معشوق با زیباییاش هم شادی و هم غم به همراه دارد. شاعر به ویژگیهای طبیعی و گلها اشاره میکند و از زیباییهای زندگی و عشق میگوید. همچنین به نیکی و جوانمردی اشاره کرده و از شخصی به نام جعفر و فرزندانش یاد میکند که او را نیکو و عاقبت به خیر توصیف میکند. شاعر خواهان دوستی و وفاق و برکت در زندگی است و به خوبیها و نیکوییهای انسانی اشاره میکند. در پایان، آرزوی خوشبختی و دوستی برای این وصلت و دولتی که شکل گرفته است، بیان میشود.
هوش مصنوعی: ای ماه با موی خوشبو، لطفاً آن شراب خوشبو را نزدیکتر بیاور و جام را در دست عاشق بیچاره قرار بده.
هوش مصنوعی: از آن گل زیبا و شادابی که عاشقان را تحت تاثیر قرار میدهد، غم و اندوه از فکرشان میرهاند و اشکهاشان را فراموش میکنند. این زیبایی مانند خم شدن نور از چهرهای چیندار است.
هوش مصنوعی: رنگ چهره معشوق و اشکهای عاشق باعث میشود که حالت شادی و خرسندی به یکدیگر منتقل شود؛ به طوری که عاشق از شادمانی معشوق غمگین میشود و زیبایی معشوق او را به حزن میآورد.
هوش مصنوعی: مدت زمانی که افراد تحت تأثیر او قرار میگیرند، جان و دل جوانان را به تلخی میکشاند و خواب و خوراک مردم را شیرین میسازد.
هوش مصنوعی: بوی خوش نرگس و نسرین و رنگ زیبا و دلنشین لاله و گلنار احساس میشود. این عطر و رنگها در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: اکنون باید میزییم و جامهای شور را مینوشیم، همچنین باید لحظهای را برای عشق و محبت به یکدیگر اختصاص دهیم و از نفرتها و کینهها فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: در بزم، مطربان ساز میزنند و دستان را به حرکت درمیآورند، در حالی که فرزانهها در شهر به دنبال زیباییهای آذین و تزئینات هستند.
هوش مصنوعی: میبینی که نیکوخواهان خوشحال شدهاند و دلشان شاد است، اما بدخواهان را میبینی که جان و دلشان پر از غم است.
هوش مصنوعی: برای هر مرز، نثاری تازه و برای هر برج، بهاری نو آورده شده است. هوا پر از نثاری دلانگیز شده و زمین مانند جواهری درخشان، آغشته به زیبایی است.
هوش مصنوعی: شاه شدادان بر تخت سلطنت نشسته و دلهای شاد را تحت نظر دارد. اسبش همانند لالههای بهاری زیباست و کفشهایش به نرمی ابرهای فروردین هستند.
هوش مصنوعی: از این پیمان مبارک، پرچم کفر به زمین افتاد و با این اتحاد خوشایند، استحکام دین بیشتر شد.
هوش مصنوعی: جعفر با نیکویش و بخششهایش خوب عمل کرده که فرزندان او نیز سرانجام خوبی دارند.
هوش مصنوعی: روح پاک او در بهشت با حوریه پیمان بست، همانگونه که با معشوقهاش در اینجا، شاهزادهها را به عقد هم درمیآورد.
هوش مصنوعی: بوالحسن، فردی است که وفاداری و شادی در نهادش است. در عین حال، لشکری که او هدایت میکند، سخاوت و شجاعت را در ویژگیهای خود دارد و به دین و اصول اخلاقی اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: دلش خالص و بیآلایش است و نسبت به خداوند پاکی و صداقت دارد. او با مردان نیکوکار همدلی و مهربانی دارد. او فردی است نیکوخوی، دانا، درستکار و با بینش.
هوش مصنوعی: خداوند، جهانی و زمین را خلق کرده است و بزرگان به او امید دارند. او زمانی که بندگانش او را میخوانند و دعا میکنند، فرشته رحمت را میفرستد تا دعاهای آنها را بپذیرد و به آنها پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که همه چیز از وجود او سرچشمه میگیرد. قدرت، زیبایی، و لذتها از او نشأت میگیرند. همچنین مقام و ثروت نیز از او هستند و حتی ابزارها و وسایل جنگیدن و سواری نیز به او وابستهاند. به طور کلی، همه چیز به گونهای به او مرتبط است و او منبع تمام خوبیها و زیباییهاست.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به او کمک کند، همیشه و در هر لحظه، آنچه که او بخواهد، در دسترسش قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: از بخشش و سخاوت او، نهرهایی به وجود میآید که مانند وادی جیحون گستردهاند. و از شدت غضب او، دودی پدید میآید که مانند آتش برزین است، پرآشوب و خطرناک.
هوش مصنوعی: پیام او برای درخواستکنندگان، مثل کیسهای پر از نعمت و انگیزهی بخشش است، در حالی که برای دشمنانش، پیامی تهاجمی و خطرناک دارد، مانند شمشیری تیز و برنده.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به مقام و بزرگی برسی، جز در درگاه او نرو و اگر میخواهی نام و آوازهات مطرح باشد، جز به وصال و ارتباط با او نپرداز.
هوش مصنوعی: حسود به حالت فرهاد بر روی بستر برنج غبطه میخورد، اما محبوبش شاد و زیباست مانند پرویز در کنار شیرین.
هوش مصنوعی: خوشا به حالش که این پیوند پایداری دارد، امیدوارم این سعادت همیشه با او باشد، این دوستی و محبت خوشایند است و امیدوارم این رابطه نیز پر از خوشبختی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهشت عدن شد گیتی ز فر ماه فروردین
کنون می خوردن آئین دان و رامش کیش و شادی دین
کنون بلبل بباغ آمد ز بانگش دل بداغ آمد
پر از شمع و چراغ آمد زمین از نرگس و نسرین
شود بیدار خفته گل شود غنچه شکفته گل
[...]
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین
به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر
که آمد شاه ملکافروز مهمان قوامالدین
کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان
[...]
مرا هر دم همیگویی که برگو قطعه شیرین
به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین
زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه
برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین
تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی
[...]
نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین
مگر هر شب گذر دارد بر آن گیسوی مشک آگین
اگر در باغ بخرامد سهی سرو سمن بویم
خلایق را گمان افتد که فردوسست و حورالعین
چو آن جادوی بیمارش که خون خوردن بود کارش
[...]
شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین
چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین
در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها
دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین
چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.