سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ازو نشان
پیش من آ ، دمی نشین آتش جان من نشان
بین و مرا ز تشنگی آمده بود جان به لب
داد ز آب زندگی خال لب تو ام نشان
تا فکنی به زیر پا جان جهانیان همه
دست ز آستین بکش، دامن زلف برفشان
پند و نصیحت کسان تلخ کنند عیش من
ناصح تلخ گوی را چاشنیای ز لب چشان
مستی ما ز چشم تو سر به جنون کشد یقین
چون به کرشمهای نهان، جمله شدیم سرخوشان
من نه به اختیار خود میروم از قفای تو
آن دو کمند عنبرین میکشدم کشان کشان
بهر پری اگر کسی عود بر آتش افکند
سوخت کمال عود جان، از هوس پریوشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق عاشقانه و درد درونی پرداخته است. شاعر از سوختن دل خود به خاطر غم و اشتیاق صحبت میکند و احساس میکند که هیچ نشانی از خود باقی نمانده است. او به طرف مقابلش اشاره میکند و به تاثیر عمیق چشمانش بر روی خود میپردازد. همچنین به تشنگی و نیاز به آب زندگی اشاره میکند که تنها در لبهای آن محبوب نمایان شده است. شاعر در ادامه به تلخی نصیحتها و تاثیر آنها بر شادیاش میپردازد و به مستی ناشی از عشق اشاره میکند. او به نوعی غرق در عشق شده و به کششهای عاشقانه توجه دارد. در نهایت، شاعر به زیبایی پریانه اشاره میکند که سوختن دل را در آتش عشق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل به شدت از غم سوخته و دیگر هیچ نشانی از خود بر جا نگذاشته است. لحظهای بیا و ببین که آتش غم چطور جانم را میسوزاند.
هوش مصنوعی: با دقت به من نگاه کن، من از شدت تشنگی به لب مرگ رسیدهام. فقط یاد تو، که نشانی از زندگیام است، به من امید و انرژی میدهد.
هوش مصنوعی: هرگاه به فکر بیفتی که روح جهانیان را زیر پا بگذاری، باید از دامن زلف خود به آرامی دور شوی و آن را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: دلسردکننده است که دیگران به من نصیحت بدهند و لذت من را خراب کنند. من به کسی که نصیحتهای تلخ میکند، میگویم که کمی شیرینی از لبان خود بزند تا طعم گفتههایش تغییر کند.
هوش مصنوعی: مستی و شیدایی ما به خاطر نگاه توست، به طور قطع وقتی که با یک حرکت کوچک و پنهانی تو، همه ما خوشحال و شاداب شدیم.
هوش مصنوعی: من بدون اراده خودم از پشت سر تو میروم و آن دو تار عطرینی که دارم، تو را به دنبال خود میکشم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد برای زیبایی یک پری عود را روی آتش بسوزاند، در واقع در کمال ابزار خود یعنی عود، زندگی و روحش را در آرزوی آن پری به آتش میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشان
طایفهای سماع را عیب کنند و عشق را
[...]
ایکه زباده ی ازل هست بلعل تو نشان
آب بیار و آتشم از می و لعل وانشان
ساقی بزم میکشان از لب لعل و جام می
باده بزاهدان بده نشاء بعارفان چشان
مست زساقی اند پس باده کشان بزم عشق
[...]
ای که ز آب زندگی لعل تو میدهد نشان
خیز و به دیدهام نشین، آتش دل فرونشان
با همه جهد از آن کمر، هیچ نداشتم خبر
با همه سعی از آن دهن، هیچ نیافتم نشان
سر خوش و مست و بیهشم، در همه نشهای خوشم
[...]
خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
آتش خود بلند کن آتش ما فرونشان
میکدهٔ تهی سبو حلقه خود فرامشان
مدرسهٔ بلند بانگ بزم فسرده آتشان
فکر گره گشا غلام دین بروایتی تمام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.