در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دین
بار در پیچیدهام هذا جنون العاشقین
دی طبیب آمد به پرسش بر سر بالین من
گفت بینم زحمت تو گفتمش زحمت مبین
پیش لب خال سیه را آن دو رخ گر جای داد
سادگی باشد مگس را بر شکر کردن امین
چون روی ای نیر از آن ترکش روان منشین بخاک
و به قد بار میمانی با بر جان نشین
لطف اندامت که پیراهن به دامن می نهفت
ترسم از ساعد که ننهد در میان با آستین
آستین بوست چو کس را بر نمی آید ز دست
دامن از ما خاکیان چون زلف باری در مچین
با نشان در پیش تیغم یا نشین پیش کمال
من نخواهم عمر بی تو با چنان کن با چنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احوالات عاشقانه و جنون عشق میپردازد. شاعر از زلف معشوق خود و تاثیر آن بر خود سخن میگوید و به عمق احساسات و دردهایش اشاره میکند. او به ملاقات طبیب و نارضایتیاش از وضعیتش اشاره میکند و بر جذابیت و زیبایی معشوق خود تأکید میکند. شاعر از مشکلاتی که عشق برایش ایجاد کرده، میگوید و آرزو میکند که زندگیاش بدون معشوقش بیمعنا باشد. در کل، شعر به عشق و جنون ناشی از آن پرداخته و عواطف عمیق عاشقانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من در زنجیر زلف او گرفتار شدهام و چون دیوانگان، بار عشق را بر دوش میکشم.
هوش مصنوعی: یک پزشک به ملاقات من آمد و در کنار بستر من ایستاد. گفت که من از تو بسیار زحمت دیدم، اما من به او گفتم که نگران نیفتد و زحمتی نیست.
هوش مصنوعی: اگر دو رخ زیبا در کنار لب خال سیاه قرار بگیرد، یعنی اگر چنین زیبایی وجود داشته باشد، در این صورت سادهلوحی است که مگس را بر روی شکر تصور کند. به عبارت دیگر، نمیتوان از زیباییهای واقعی در زندگی غافل شد و به چیزهای ناچیز و بیارزش توجه کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو به چهرهات مینگری، مانند نیر (اسب تندرو) از آن تیر شکافدار به زمین نشین و همیشه با قد و قامت خودت بر تکهای از روح خودت باقی میمانی.
هوش مصنوعی: لطف و زیبایی اندامت باعث شده که پیراهن به دامن تو چسبیده باشد. از ساعد تو میترسم که شاید آستین پیراهن را بالا بزند و خوشایند نگردد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مشکلات ما دخالت نکند، ما نیز از دیگران توقعی نداریم و هر کسی در جهان خود مشغول است. همچنان که موهای پریشان در دست نمیگنجد، ما نیز در دنیای خود غرق شدهایم و از دست دیگران خود را رها کردهایم.
هوش مصنوعی: اگر با نماد و نشانه من در پیش تیغ درآیی، یا اگر در کنار کمال من بنشینی، به هیچ وجه نمیخواهم که عمر خود را بدون تو بگذرانم، حتی اگر با تو چنین موقعیتی پیش آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
[...]
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین
کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه
چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی
[...]
حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت
ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست
[...]
گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین
بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین
بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان
کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین
ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند
[...]
آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین
کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا
آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.