ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من
تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من
ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش
ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من
مردم چشمم بخون دل برای روی خلق
آب و رنگی باز می آرد بروی زرد من
شب همه شب اشک میریزم بزاری همچو شمع
نسبتی دارد همانا درد او با درد من
ابرتر دامن همی گرید ز اشک گرم من
کوه سنگین دل همی نالد ز آه سرد من
در میان خاک و خون می خفتم و خون میخورم
خواب و خورد کس مبادا همچو خواب خوردمن
ای کمال آندم که با من خلوتی افتد ترا
گر تو خود جان عزیزی نیستی در خورد من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و عذاب عشق و جدایی است. شاعر از بار سنگین هجران و تأثیر آن بر دلش سخن میگوید. او به صبا میگوید که اگر بوی معشوق را دارد، باید سریعتر بیاید وگرنه بعد از رفتنش، او را نخواهد یافت. شاعر از اشک و غم شبانهاش میگوید و به نسبت دردهایش با دیگران اشاره میکند. او همچنین از حال خراب خود در میان خاک و خون صحبت میکند و در نهایت به امید خلوتی با محبوبش اشاره میکند، بهگونهای که او را گرانقدر میداند. این شعر حس عمیق تنهایی و عواطف عاشقانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بار فراق و جدایی را بر دل پر درد من گذاشتهای، ببین بعد از این چه بر جان من خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر بوی او را میشنوی، زودتر بیا و خبرش را بیاور، ورنه وقتی من بروم، دیگر نتوانی گرد من را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: مردم، وقتی به چهرهی تو نگاه میکنم، دل من خون میشود و برای زیباییهای تو، رنگ و لعاب تازهای به صورت زرد من میبخشد.
هوش مصنوعی: هر شب بدون توقف گریه میکنم، چون درد او برای من هم مانند درد خودم است، انگار که دردی مشترک داریم.
هوش مصنوعی: ابر به خاطر اشکهای گرم من اشک میریزد و کوه سنگین دل نیز از آههای سرد من ناله میکند.
هوش مصنوعی: در میان خاک و خون غرق بودم و در حالت بیخبری به خواب میرفتم، مبادا هیچ کس مانند من به این خواب نومیدانه دچار شود.
هوش مصنوعی: هرگاه فرصتی برای خلوت و نزدیکی با تو پیدا کنم، کمال و زیبایی آن لحظه به من میرسد؛ زیرا اگر تو خود را ارزشمند نمیدانی، برای من هم اهمیت نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای وصالت آرزوی جان غَم پرورد من
بر حذر باش از سرشک گرم و آه سرد من
نیست درد من ترا معلوم از آنت نیست رحم
گر بدانی حال من رحم آوری بر درد من
زودتر دریاب این رنجور گردآلوده را
[...]
ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد من
کرده آشوب غمت تاراج خواب و خورد من
من ندارم تاب بی دردی خدا را ای طبیب
مرهمی فرما که هر دم بیش گردد درد من
خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز
[...]
از فراق آن پری هر دم فزون شد درد من
ساخت ظاهر درد دل را اشک و رنگ زرد من
تا بکی از عشق او جور و جفا خواهم کشید؟
ای رفیقان، سوخت دیگر جان غم پرورد من
گر چه دور از آستان دوست گشتم خاک راه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.