ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنان
دل من عاشق نام تو زبان نیز چنان
نور محض است عذار تو جبین نیز چنین
بر غیبیست دهان نو میان نیز چنان
شد دوانهسوی تو اشکم چو خرامان رفتی
سرو کم رفت چنین آب روان نیز چنان
گرچه گه ظاهر و گه چون دهنت پنهانی
آشکارا همه لطفی و نهان نیز چنان
زلف و ابرو اگر ایست ترا روز شکار
نیست حاجت بکمند و یکمان نیز چنان
گل ز شوق رخ نو جامه درانست به باغ
بلبل از مستی تو نعره زنان نیز چنان
گفته خون تو یک روز بریزم به یقین
در دل خسته مرا بود گمان نیز چنان
بار میخواست که بیجرم شود کشته کمال
هر چه میخواست دل یار شد آن نیز چنان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رخت برگ گل سور و لبان نیز چنان
سخنت آب حیاتست و دهان نیز چنان
نیست ریحان چوخطت نافهٔ چین نیز چنین
سرو نبود چو قدت نخل جنان نیز چنان
سرکه پامال تو ای سروروان گشت چه غم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.