نیست جز غم بینو خوردن دیگرم
گر دهی سوگند بالله میخورم
من سگ کوی تو آنگه عار ازین
گر از آن کمتر نیم زین کمترم
خاک پایت بر سر من منتی است
باد این منت همیشه بر سرم
بگذرد جان از من آن ساعت که تو
گونی از جان بگذر و من نگذرم
غیرتم گرویده زهی خون حلال
وقت کشتن گر به رویت بنگرم
گریه دردسر همی آرد مرا
از تو گر دردسر خود می برم
جان بیار اینجا سبک گفتی کمال
بس گرانست آن سبک چون آورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر غم و درد عمیق شاعر است. او به عشق و وابستگی خود به معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر مانند یک سگ در کوی معشوق زندگی کند، از آن شرمنده نیست. او خاک پای معشوق را نشانهای از لطف و احترام میداند و احساس میکند که اگر جانش را برای معشوق فدای کند، این عمل برای او در مقایسه با عشقش ناچیز خواهد بود. شاعر همچنین به غیرت و حرمت عشق اشاره کرده و میگوید که حتی در زمانهایی که در خطر است، هنوز میخواهد بر روی معشوق بنگرد. در نهایت، او از درد و رنجی که عشق او ایجاد کرده صحبت میکند و بیان میکند که بار سنگین این عشق را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: غمی جز غم خودم ندارم و اگر به من سوگند بدهی که چیز دیگری بخورم، نمیخورم.
هوش مصنوعی: من به قدری عاشق تو هستم که اگر در مقایسه با دیگران کمتر باشم، برایم مهم نیست؛ حتی اگر به اندازه یک سگ بیارزش شوم، باز هم به این افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: خاک پای تو برای من افتخاری است، و این افتخار همیشه بر سر من خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از جانت بگذری، جانم نیز از من خواهد گذشت، اما من هیچگاه از تو نخواهم گذشت.
هوش مصنوعی: غیرت و غیرتم به خاطر تو به خطر افتاده و اگر بخواهم تو را بکشم، خون حلال به خاطر تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: گریه باعث میشود که من از تو دردسر بگیرم، اگر خودم دردسرهایم را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: زندگی را به اینجا بیاور، چون در صحبتهای تو کمال به شدت سنگین و دشوار است. چگونه میتوانم آن سبک را به اینجا آورد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تویی ای چرخ گردان مادرم
چون نهای تو دیگر و من دیگرم؟
ای خردمندان، که باشد در جهان
با چنین بد مهر مادر داورم؟
چونکه من پیرم جهان تازه جوان
[...]
عقل صد مسهل به طبعم بیش دارد
تا چنین در نظم و نثرش کرد نرم
چون بدانستم که بی اسهال او
مجلس سردان نخواهد گشت گرم
کافرم گر قطرهای زین پس ریم
[...]
دخل عمرم خرج شد در انتظار
گرچه من بر صبر کردن قادرم
بیش ازین دانم که تاب صبر نیست
فی المثل گر خود ادیب صابرم
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم.
چون گذشت آن مجلس و خوان کرم
دست او بگرفت و برد اندر حرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.