گنجور

 
کمال خجندی

نیست جز غم بینو خوردن دیگرم

گر دهی سوگند بالله میخورم

من سگ کوی تو آنگه عار ازین

گر از آن کمتر نیم زین کمترم

خاک پایت بر سر من منتی است

باد این منت همیشه بر سرم

بگذرد جان از من آن ساعت که تو

گونی از جان بگذر و من نگذرم

غیرتم گرویده زهی خون حلال

وقت کشتن گر به رویت بنگرم

گریه دردسر همی آرد مرا

از تو گر دردسر خود می برم

جان بیار اینجا سبک گفتی کمال

بس گرانست آن سبک چون آورم

 
 
 
ناصرخسرو

گر تویی ای چرخ گردان مادرم

چون نه‌ای تو دیگر و من دیگرم؟

ای خردمندان، که باشد در جهان

با چنین بد مهر مادر داورم؟

چونکه من پیرم جهان تازه جوان

[...]

انوری

عقل صد مسهل به طبعم بیش دارد

تا چنین در نظم و نثرش کرد نرم

چون بدانستم که بی اسهال او

مجلس سردان نخواهد گشت گرم

کافرم گر قطره‌ای زین پس ریم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

دخل عمرم خرج شد در انتظار

گرچه من بر صبر کردن قادرم

بیش ازین دانم که تاب صبر نیست

فی المثل گر خود ادیب صابرم

عطار

گر شود این آهنت چون موم نرم

تو شوی در عشق چون داوود گرم.

مشاهدهٔ بیش از ۶۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه