گنجور

 
کمال خجندی

مریض عشقم و درد تو دارم

ز دردت تا ابد سر برندارم

خطا گفتم چه درد استغفرالله

من این خود عین درمان می شمارم

غمت گوید برآر از سینه آهی

به جان اینک مرادش می برآرم

رقیب ار بی گناهم از درت راند

نه اینم من کزار آن در گذارم

به جرم آنکه روزی گفتمش ماه

هنوز از روی خویش شرمسارم

بدو گفتم کمال از غم خرابست

به گفتا گر بمیرد غم ندارم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
باباطاهر

مو که چون اشتران قانع به خارم

جهازم چوب و خرواری ببارم

بدین مزد قلیل و رنج بسیار

هنوز از روی مالک شرمسارم

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
عراقی

چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟

اگر با من خوشستی غمگسارم

به آب دیده دست از خود بشویم

کنون کز دست بیرون شد نگارم

نگارا، بر تو نگزینم کسی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه