بیوی خویش گردان زنده بازم
همی کش ساعتی دیگر بنازم
به شمع امشب مگر دل همزبانست
که او می سوزد و من میگدازم
سر زلفت مرا عمر دراز ست
خداوندا بده عمر درازم
اگر کردم نظر بازی به رویت
به حمدالله که باری پاکبازم
به چشمم کی پر مرغی که تا باز
بیارد نامه از سوی تو بازم
کمال خسته گفتی چاکر ماست
بدین اقبال دایم سرفرازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من این چاره که گفتم زود سازم
بدو کوته کنم رنج درازم
نباشد بر ملک پوشیده رازم
که من جز با دعا با کس نسازم
ز شوقت در کفن خفتم بنازم
ز شوقت در قیامت سر فرازم
چو گیری تیشه بیاستاد لازم
که دستت چوب گردد چوب هیزم
چه رنجم از تو گر کشتی به نازم
که نازت عمر نو بخشید بازم
چو کارم جز بریدن نیست از خویش
چرا باشد ز تیغت احترازم
طبیبی شربت من گر نسازی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.