گنجور

 
کمال خجندی

بیوی خویش گردان زنده بازم

همی کش ساعتی دیگر بنازم

به شمع امشب مگر دل همزبانست

که او می سوزد و من میگدازم

سر زلفت مرا عمر دراز ست

خداوندا بده عمر درازم

اگر کردم نظر بازی به رویت

به حمدالله که باری پاکبازم

به چشمم کی پر مرغی که تا باز

بیارد نامه از سوی تو بازم

کمال خسته گفتی چاکر ماست

بدین اقبال دایم سرفرازم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

چه رنجم از تو گر کشتی به نازم

که نازت عمر نو بخشید بازم

چو کارم جز بریدن نیست از خویش

چرا باشد ز تیغت احترازم

طبیبی شربت من گر نسازی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه