خوانند گرچه خلق جهان اصفهانیم
زین آب و خاک زادهام اما جهانیم
من با بشر برادرم و زادهٔ جهان
زنهار اصفهانی تنها نخوانیم
با نوع خویش در همه جا زیر آسمان
روشن چو آفتاب بود مهربانیم
شد زندگانیم بغم نوع خویش صرف
این دولت است ماحصل زندگانیم
خواهم ز حق خود همه باشند کامیاب
حق داند این بود بجهان کامرانیم
دانم که هر چه بهر تو خواهم همان مراست
ای دوست استفاده کن از نکته دانیم
ای بدگمان بعکس تو پیوسته حال من
نیک است زانکه برحذر از بدگمانیم
با خصم هم صغیر بصلحم بجان دوست
تنها نه دوستدار محبان جانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی خوب تو سبب زندگانیم
یک روزه وصل تو طرب جاودانیم
جز با جمال تو نبود شادمانیم
جز با وصال تو نبود کامرانیم
بییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
[...]
آخر بمردم از غمت ای زندگانیم
دریاب اگر نه درد و دریغا جوانیم
هیچ از خدا نترسی و رحمت نمیکنی
بر عاجزی و بیکسی و ناتوانیم
هرگز نهایتی نکند سر گرانیت
[...]
ای بخت بارینی که به باران رسانیم
در تنگنای زرنشان وارهانیم
من مردهام نه زنده بدین حال کس مباد
حقا خجالت ازین زندگانیم
نه پرسش نه طال بقایی به نامهای
[...]
با شوخ دیدگان هوس آشنا نیم
چون عقده حباب اسیر هوا نیم
دنبال بیقراری دل سر نهاده ام
چون کاروان ریگ پی رهنما نیم
دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.