مرا گویند عاشق گرد و بیدل
چه کار آید مرا تحصیل حاصل
حدیث آب چشم خویش با دوست
نگفتم کأن حدیثی بود نازل
مرا چون دید گریان گفت رفتم
که باران است و خواهد راه شد گل
چه اختر بود کامشب بر سرم تاخت
که به در خانه من ساخت منزل
به أو خستگان دارد بی میل
بود سرو سهی با باد مایل
به دل گفتم که هیچ آن زلف دلبند
گشاید مشکل ما گفت مشکل
نکو خواندنه ماه آسمانت
بقین بودست الألقابه تنزل
درو بامت پر از دلها عجب نیست
تو عیاری بود عیار پر دل
کمال آن دم که روز رحلت اوست
نخواهد بست جز مهرت به محمل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
نماز شام نزدیکست و امشب
[...]
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
حرامم بی ته بی آلاله و گل
حرامم بی ته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بی ته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مل
به علم فلسفه چندین چه نازی
که باشد فلسفی دایم معطل
هزاران گونه مشکل بیش بینم
در آن زلفین مفتول مسلسل
ارکب حل شکل کل یوم
[...]
فلک در سایه پر حواصل
زمین را پر طوطی کرد حاصل
هوا بر سیرت ضحاک ظالم
گزید آئین نوشروان عادل
خزان را با بهار از لعب شطرنج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.