گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل
در حلقها ز دور و تسلسل فند جدل
دل ز آنچه گفت در دهشت هسته جای نطق
لیکن چه حاصل است ز علم بلا عمل
با کام پر شکر مگسی انگبین ز دور
ما بر تو عاشقیم به حمدالله از ازل
عشاق را چو حسن بتان است قبله گاه
شرمنده شد چو آن سخنی بود بی حمل
چشم ز گریه رو به خرابی نهاده است
قند لب تو دید و فکند از دهان عسل
ما را بگفت و گوی تو آن زلف و رخ فکند
روی تو قبله دل ما شده ازین قبل
داند وفا و مهر نکو بار با کمال
آری فتد به خانه مردم زنم خلل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق و عشق سخن میگوید. او اشاره میکند که اگر چشمان زیبا و بازیگوش معشوق بر عاشق بیفتد، دل عاشق به وحشت میافتد. اما سؤال اینجاست که دانستن درباره عشق بدون عمل کردن چه فایدهای دارد. شاعر همچنین به عشق شیرین و پایدار خود اشاره میکند و میگوید که عشق به معشوق از ازل در دل او بوده است. زیبایی معشوق، مانند قبلهای است که عاشقان به آن روی میآورند، و کلمات عاشقانه او همواره در یاد عاشق باقی مانده است.
در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق و وفا باید با کمال و نیکوکاری همراه باشد، و او از تعهد و وظیفهی عاشق نسبت به معشوق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر چشمان بازیگوش به عاشق آسیب بزنند، مانند دو دورشیار که با یکدیگر درگیر میشوند و نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند.
هوش مصنوعی: دل از ترس و دلهرهای که دارد، نمیتواند صحبت کند و نطق کند، اما چه فایدهای دارد اگر فقط علم داشته باشیم و عملی در پی آن نباشد؟
هوش مصنوعی: با دل شاد و خوشحالی به یاد تو هستیم و به خاطر عشقمان به تو، از دور میگوییم که از آغاز هر چه بوده، به خوبی آن را شکرگزاری میکنیم.
هوش مصنوعی: عاشقان هنگامی که محبوبان زیبا همچون بتها ظاهر میشوند، به سمت آنها گرایش پیدا میکنند و در زمانی که سخنی بیپرده و بینقص بیان میشود، احساس شرمندگی میکنند.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر اشک و اندوه به ویرانی نگاه میکنند، اما لبهای تو مانند قندی است که شیرینیاش باعث شده عسل از دهان بریزد.
هوش مصنوعی: دلم به عشق تو شیدا شده و زیباییهای تو راهنمای قلب من شده است. زلف و چهرهات در دل من نفوذ کرده و به نوعی به سمت تو جذب شدهام.
هوش مصنوعی: او به خوبی آگاه است که وفا و محبت زیبا چه ارزشی دارد، اگرچه ممکن است در زندگی مردم عادی اختلالی ایجاد کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد به صدر خویش چو خورشید در حمل
خورشید اهل بیت نبی سید اجل
شادند خلق و رسم بشادیست خلق را
هر موسمی که آید خورشید زی حمل
خورشید چرخ فضل و شرف افتخار دین
[...]
ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل
وی یازدم سرشته به مهر تو در ازل
ای بیبدل چو جان بدلی نیست بر توام
بر بیبدل چهگونه گزیند کسی بدل
گشتی به نیکویی مثل اندر جهان حسن
[...]
ای آفتاب طلعت تو مشتری محل
امروز مر تراست در آفاق عقد و حل
که بسترت ز آتش و گه چادرت ز آب
گه خازنت زمین و گهی مادرت جبل
روی تو روز تیره من کرد پر ز نور
[...]
آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل
بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل
از برف سرد سبزه خرم دهد عوض
وز بانگ زاغ نغمه بلبل کند بدل
گویند بلبلان بدل مطربان سرود
[...]
در جستن رضای تو عمری بقدر وسع
بردم بکار هر چه توانستم از حیل
مقدور آدمی دل و تن باشد و زبان
کردم برای خدمت تو هر سه مبتدل
تن خدمت تو کرد و زبان مدحت تو گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.