نارگی می جنبدم در تن چو چنگ
باشه آهنگم بمیهای چو زنگ
زاهدا رزق از ازل بنهاده اند
بر کف ما جام و در دست تو سنگ
نیست ما را در میان مال پدر
با منت جان برادر چیست جنگ
سلسبیل ما و حور اینک بنقد
ساقی گلبو شراب لاله رنگ
ساقیا می ده که شاهد رخ نمود
موسم گل شد چه فرمائی درنگ
چون دهان و زلف او بی عکس جام
هسته بر مستان جهان تاریک و تنگ
می به آواز پریشم خور کمال
مطربی گر آیدت روزی به چنگ



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حال و هوای خود در میگساری میپردازد. او از شادی و شور زندگی، زیباییهای طبیعت و لذتهای عشق و دوست داشتن سخن میگوید. اشاره به نداشتن مال و عدم نیاز به ثروت پدر مشخص میکند که خوشبختی او در چیزهای فانی و مادی نیست. شاعر از ساقی میخواهد که شراب بیاورد و از زیباییهای محبوبش لذت ببرد و از زندگی و عشق در لحظه حال بهره ببرد، چرا که زمان به سرعت میگذرد و باید از آن استفاده کرد. در نهایت، او به اهمیت موسیقی و هنر در زندگی اشاره میکند و امیدوار است که روزی به او برسد.
هوش مصنوعی: درونم مانند نارگی یکی است و حرکتی شبیه به زنگ دارد، همچون آوای آهنگین که بر میخیزد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، روزی از قدیم برای ما در دستان ما جامی قرار دادهاند و در دستان تو تنها سنگی است.
هوش مصنوعی: ما در میان ثروت پدرمان، هیچ چیزی نمیخواهیم که جان برادر را به خطر بیندازیم و بر سر آن با همدیگر دعوا کنیم.
هوش مصنوعی: چشمهسارهای بهشتی و حوریها اکنون در کنار ما هستند و ساقی با شراب لالهای رنگ، گلهای زیبا را تقدیم میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده بنوشان که معشوقهام نمایان شده و فصل گل آمده است. چه زیباست که در این لحظه مکث کنی.
هوش مصنوعی: چهره و موهای او مانند جامی است که در آن تصویر نیست، و همین باعث میشود که در نظرم، دنیای مستان به تاریکی و تنگی بیفتد.
هوش مصنوعی: نوشیدن جام شراب و لذت بردن از موسیقی و هنر، هرگاه فرصتی پیش بیاید، موجب شادی و تکامل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید شد دیگر که آن دلدار شنگ
بهر کشتن جامه ها پوشد زرنگ
همچو آتش برنتابم سوزِ سنگ
یا بمیرم یا گهر آرم به چنگ
عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
او نشاید عشق را ده سنگ سنگ
گر ز هر چیزی بلنگی دور شو
راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ
مرگ اگر مرد است آید پیش من
[...]
نیست عاشق پای بند نام و ننگ
نام و ننگ عاشقان شیشه ست و سنگ
گر بود با من به صلح و گر به جنگ
رو نگرداند دل از وی هیچ ... نگ
بعد ازین ناموس را یکسان کنم
راست ناید عشق چون با نام و ننگ
زاهدا دست از من مسکین بشو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.