گنجور

 
کمال خجندی

به حسن خلق بستان دل ز عشاق

که وجه احسن آمد حسن اخلاق

گل از روی تو گوئی نسخه گیرست

که جمعش آمد از هر گونه اوراق

دل از سودای آن ابرو عجب نیست

که نکند سود دارد مابه ها طاق

کمال ار گفتی از دل غرق خونم

بیان واقعی کردی به اغراق

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجد همگر

زهی رویت مه خوبان آفاق

جمالت عذر خواه درد عشاق

ندیده مثل خلقت چشم مخلوق

نیاورده چو خلقت صنع خلاق

رخت در چار حد زد پنج نوبت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه