زهی رویت مه خوبان آفاق
جمالت عذر خواه درد عشاق
ندیده مثل خلقت چشم مخلوق
نیاورده چو خلقت صنع خلاق
رخت در چار حد زد پنج نوبت
دراین شش سو رواق هفت اطباق
بدم چون ذره پنهان در هوایت
ز مهرت گشته ام مشهور آفاق
میان فتنه کردم عاقبت جای
نهادم عافیت بر گوشه طاق
رهی را خواندی اندر مهر عاصی
مر او را گفتی اندر عشق زراق
به مهر اندر بود تغییر احوال
به عشق اندر بود تبدیل اخلاق
بدی داهی و عاقل چون دلش بود
کنون چون دل بشد آهی شد و عاق
به جانت می خورم در عشق سوگند
به مهرت می کنم در عهد میثاق
به دشنامت که گوشم راست مژده
به پیغامت که هوشم راست تریاق
به مشکین سنبلت بالای لاله
به سیمین سینه ات زیر بغل طاق
به خفته نرگست در سحر بیدار
به جفت ابرویت در دلبری طاق
به مژگانت که دل را گشت مخلب
به زلفینت که جان را هست معلاق
به سیل اشک من کآبی است خونرنگ
به دود آه من کابری است براق
به چابک خیزی آن بیستون کوه
به نازک طبعی آن سیمگون ساق
بدان دو طره طرار سرباز
بدان دو غمزه غماز ایقاق
به گلزار رخت نزهتگه دل
کزو گلرنگ و گلچین گردد احداق
به گفتارت که گشتم نیک محتاج
به دیدارت که هستم سخت مشتاق
به هجر دلگداز صبر سوزت
کزو دوزخ پذیرد وام احراق
به روی جانفزای دلفروزت
کز و خورشید گیرد نام اشراق
به خاک سم اسب خسرو عصر
که باشد خسروان را کحل آماق
به نعل اشهب مریخ میخش
که شد گردنکشان را طوق اعناق
به شست او که شد خیاط اجسام
به دست او که شد قسام ارزاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درود از من بدان مشهور آفاق
که دارد مر مرا از کام دل طاق
سر و سر خیل شاهان شاه آفاق
چو ابرو با سری هم جفت و هم طاق
چو موسی بودش از انوارمشتاق
مر او را کرد اندر عشق کل طاق
نویدش داد کای سلطان عشاق
به عزم عرش والا، قم علی الساق
بپی گر بسپری سر تا سر آفاق
نیابی مثل او پاکیزه اخلاق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.