من طلب کردم وصالت روز و شب
یافتم اینکه به حکم من طلب
حلقه قلعه گشای من قرع
بر دلم بگشاد درهای طرب
از مدینه شمع گیرید و چراغ
چند می آرید قندیل از حلب
کعبه جان را زد آتش عشق سوخت
در تب بن تن صد بولهب
یعنی از ما عشق آموزید عشق
چند خواندن بی ادب علم ادب
از کتاب عزنست این انتخاب
اگر اصولی داری اینک منتخب
در عجم فتح سخن کردی کمال
فاتح ابواب المعانی فی العرب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانور نبود بجز طعمه طلب
جانور را زوست شادی و طرب
ای خجل با روی و زلفت روز و شب
مانده ام با روی و زلفت در عجب
رویت از روز است یا روز از رخت
شب ز زلف توست یا زلفت ز شب
کرده ای از روی روزی مختصر
[...]
بوالمظفر ظل حق چون آفتاب
مالک الملک جهان در شرق و غرب
ای عجب دردی است دل را بس عجب
مانده در اندیشهٔ آن روز و شب
اوفتاده در رهی بی پای و سر
همچو مرغی نیم بسمل زین سبب
چند باشم آخر اندر راه عشق
[...]
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم گشت از لطف رب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.