گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

نتوانست نبا را ز میانش پوشید

آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

پیرهن نیز نپارست به سودن بدنش

زآن لب پر ز شکر لطف می بارد و حسن

که بپرورده خط او به نبات حسنش

گونیا غنچه به آن لب ز لطافت دم زد

که دهان خرد کند باد صبا از زدنش

با تو هر سرو که از ناز به دعوی افتد

باغبانان سوی آتش بکشند از چمنش

عالمی روی نهادند به گفتار کمال

که خیالات لطیف است در آب سخنش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode