دل من طلبکار بار است و بس
ازین دل همینم به کار است و بس
شدم خاک و نگذشته بر من چو باد
ازو بر دل اینم غبار است و بس
به داغ فراموشیم ماند و رفت
از بارم همین یادگار است و بس
سر خود بر آن پای دارم مدام
همین دولتم پایدار است و بس
چه سودم ز سودای آن چشم مست
کزو بهرة من خمارست و بس
چه بندم بر آن وعده امید نیز
کو حاصل انتظار است و بس
مکن این همه دشمنی با کمال
که مسکین همین دوستدارست و پس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه کین ترا گر سنانست و بس
مرا تیر و گرز گران است و بس
فروزندهٔ مهر و ماه است و بس
کمین بندهٔ پادشاهست و بس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.