هر گل که ز خاک من بروید
عاشق شود آنکه آن ببوید
در دامن دوست خواهد آویخت
خاری که ز تربتم بروید
معشوق شهید عشق خود را
با اشک بشوید و بموید
تا دیده شود به خاک آن پای
عاشق ره وه به دیده پوید
جوید دلم آن دهن همیشه
چیزی که نیافت کی چه جوید
وصف دهنت کمال دائم
در قافیه های تنگ گوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید
ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید
بس خار که در دلم خلد صبر
[...]
آن می که چو روی سنگ شوید
یاقوت ز روی سنگ روید
ای غرّه به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید
هر چند مؤثر است باران
تا دانه نیفکنی نروید
بیداد غم، ار دلم بگوید
در ماتم من فلک بموید
اشکم چو زند بر آسمان موج
در خرمن ماه خوشه روید
بل کز مدد سرشک خونین
[...]
من طالب او چگونه باشم
گر حضرت او مرا بجوید
از ذوق سخن کجا توان گفت
گر او با ما سخن بگوید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.