گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد

بدین مشابه گدا را که محترم دارد

ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین

که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد

بیاد روی تو جامی که داردم ساقی

هزار بار از آن جام به که جم دارد

دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست

به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد

رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار

کسی که آینه جانی نهد که نم دارد

ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت

فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد

کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب

چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دلم زدرد تو خون شدترا چه غم دارد

نه عشق تو چو منی در زمانه کم دارد

مرا بعشوه ازین بیش در جوال مکن

که دل چو وعده تو پای در عدم دارد

ز روی خوب تو دانی که بر تواند خورد؟

[...]

ابن یمین

هنر بباید و رادی و مردمی و خرد

بزرگزاده نه آنست کو درم دارد

ز مال و جاه ندارد تمتعی هرگز

کسیکه بازوی ظلم و سر ستم دارد

خوشا کسیکه ازو بد بهیچکس نرسد

[...]

حافظ

دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟

به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل

به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد

نه هر درخت تحمّل کند جفایِ خزان

[...]

صوفی محمد هروی

خدنگ غمزه و ابرو کمان به هم دارد

اگر کشد من بیچاره را چه غم دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
امیرعلیشیر نوایی

گدای دیر ز شاه زمان چه غم دارد

که از سفال خرابات جام جم دارد

منش به تهمت رندی جزا دهم بر عکس

به زهدم آنکه درین دیر متهم دارد

ردای سرخ ز می بر سر عصا بندم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه