گنجور

 
کمال خجندی

مرا ز پیش براندی جفا همین باشد

نهایت ستم ای بیوفا همین باشد

بدانچه شکر نکردم وصال روی ترا

گر انتقام نمانی جزا همین باشد

نمی کند دل ما جز بور قد نو میل

علو همت مشتی گدا همین باشد

نمی زنیم نفس جز به باد آن لب لعل

نشان ناز کی طبع ما همین باشد

بر آستان تو مردن سعادتیست عظیم

از بخت خویش توقع مرا همین باشد

کمال اگر ز گدایان حضرت اونی

مقام سلطنت پادشاه همین باشد