گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید

که گر به کوه بسنجم غمت فزون آید

گذشت از غم فرهاد سالها و هنوز

صدای ناله اش از کوه بیستون آید

اگر رود ز دل ریش من بگردون دود

بسوزد ابر و ازو ژاله لاله گون آید

به بین تفاوت راه ای قبه خشک دماغ

تراز بینی و ما را ز دیده خون آید

ز چشم سلسله مویان حکایت احباب

حکایتیست که از مستی و جنون آید

همین که نقش دهانش چو میم بندد چشم

خیال ابروی او پیش من چو نون آید

عجب مدار که روزی به آب چشم کمال

ز آستانه او سرو و گل برون آید