گنجور

 
کمال خجندی

از برگ گل که نسیم عبیر می‌آید

نسیم اوست از آن دل‌پذیر می‌آید

حدیث کوثرم از یاد می‌رود به بهشت

چو نقش روی و لبش در ضمیر می‌آید

برپخت خون عزیزان عجب‌تر آنکه هنوز

از خردی از دهنش بوی شیر می‌آید

ندیدم آن رخ و از غم شدم بر آن در پیر

جوان همی‌رود آنجا و پیر می‌آید

بیا به حلقه رندان که این چنین منظور

میان اهل نظر بی‌نظیر می‌آید

کسی که جامه برد بر قدرت کی آید راست

به لطف چو بیش از حریر می‌آید

کمال دیده نخواهد ز قامتت بردوخت

اگر معاینه بیند که تیر می‌آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید

که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید

نشان یوسف گم کرده می‌دهد یعقوب

مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید

ز دست رفتم و بی دیدگان نمی‌دانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
صوفی محمد هروی

مرا چو یاد ز نان به شیر می آید

هوای طاس عسل در ضمیر می آید

بدوز بر تن بریان، بیار نان تنک

قبای چست که بس بی نظیر می آید

عبیرر باز بر آتش نمی نهد عطار

[...]

نظام قاری

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید

که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید

ز جیب تافته بوی عبیر می‌آید

سجیف دامن او دل‌پذیر می‌آید

به ره گذشت یکی بقچه در بغل گفتم

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ز خاک کوی تو بوی عبیر می‌آید

که سوی دلشدگان دلپذیر می‌آید

شهی که ملک جهان را به ظلم کردی اسیر

هنوز ناشده سویت اسیر می‌آید

حلال گشت به چشم تو خون من گرچه

[...]

سلیم تهرانی

بهار رفته ز بس دل‌پذیر می‌آید

ز بیضه مرغ چمن در صفیر می‌آید

نسیم شاخ شکوفه پیاله‌نوشان را

چو تحفه‌ای‌ست که از سوی پیر می‌آید

ز بس که بیخته آید نسیم ابر بهار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه