از برگ گل که نسیم عبیر میآید
نسیم اوست از آن دلپذیر میآید
حدیث کوثرم از یاد میرود به بهشت
چو نقش روی و لبش در ضمیر میآید
برپخت خون عزیزان عجبتر آنکه هنوز
از خردی از دهنش بوی شیر میآید
ندیدم آن رخ و از غم شدم بر آن در پیر
جوان همیرود آنجا و پیر میآید
بیا به حلقه رندان که این چنین منظور
میان اهل نظر بینظیر میآید
کسی که جامه برد بر قدرت کی آید راست
به لطف چو بیش از حریر میآید
کمال دیده نخواهد ز قامتت بردوخت
اگر معاینه بیند که تیر میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و دلانگیزی است که از وجود محبوب ناشی میشود. شاعر با استفاده از تصاویری چون نسیم و بوی نیکو به توصیف احساسات خود میپردازد. او به یاد سعادتی از بهشت میافتد که با یاد محبوبش در دلش زنده میشود. همچنین به عشق و فراق اشاره میکند و از جذابیتهای محبوبش سخن میگوید. در نهایت، شاعر به ارزش نگاه کردن به زیبایی میپردازد و تأکید میکند که کمال و زیبایی محبوب قابل مشاهده است و تاثیر عمیقتری دارد.
هوش مصنوعی: از برگ گل بویی به مشام میرسد که نشاندهنده وجود نسیمی خوشبو و دلپذیر است. این بوی خوش از دل طبیعت و زیباییها برمیخیزد.
هوش مصنوعی: گفتار روشنی که از نعمت کوثر دارم، در ذهنم فراموش میشود، اما وقتی به بهشت میروم، تصویر چهره و لبخندش در خاطر من زنده میشود.
هوش مصنوعی: ننگین است که بر سر جان عزیزان مان خوب قدری نمیگذارد و جالبتر این است که هنوز از دهن او بوی شیر بچهگی میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر غم دوری از زیباییاش، به در آنجا میروم. جوانی به آنجا میرود و پیرمردی هم به آنجا میآید.
هوش مصنوعی: بیا به جمع رندان، زیرا اینگونه مقصود در نظر اهل نظر بینظیر و خاص است.
هوش مصنوعی: کسی که از قدرت خود استفاده کند و به دیگران ظلم کند، هرگز نمیتواند به درستی و با لطف رفتار کند، چرا که در این حالت، مثل حریری که بهراحتی از بین میرود، قدرت او نیز ناپایدار و بیدوام خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تماشای قامت تو بنشیند، به هیچ وجه نمیتواند زیبایی و کمال تو را ببیند، چرا که توجهش به تیری که به سوی تو میآید جلب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
نشان یوسف گم کرده میدهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر میآید
ز دست رفتم و بی دیدگان نمیدانند
[...]
مرا چو یاد ز نان به شیر می آید
هوای طاس عسل در ضمیر می آید
بدوز بر تن بریان، بیار نان تنک
قبای چست که بس بی نظیر می آید
عبیرر باز بر آتش نمی نهد عطار
[...]
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
ز جیب تافته بوی عبیر میآید
سجیف دامن او دلپذیر میآید
به ره گذشت یکی بقچه در بغل گفتم
[...]
ز خاک کوی تو بوی عبیر میآید
که سوی دلشدگان دلپذیر میآید
شهی که ملک جهان را به ظلم کردی اسیر
هنوز ناشده سویت اسیر میآید
حلال گشت به چشم تو خون من گرچه
[...]
بهار رفته ز بس دلپذیر میآید
ز بیضه مرغ چمن در صفیر میآید
نسیم شاخ شکوفه پیالهنوشان را
چو تحفهایست که از سوی پیر میآید
ز بس که بیخته آید نسیم ابر بهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.