دوشم دل از غم تو بر آتش همیتپید
وز دیده با خیال لبت آب میچکید
زآن لب چو میشنید حدیثی دل کباب
میسوخت چون نمک به جراحت همیرسید
در پیش میفکند سر خود قتیل عشق
از شر این گناه کز آن تیغ میبرید
ناکرده سر قلم سر زلفت کجا کشیم
دال است زلف تو نتوان بیقلم کشید
پیش تو روز و شب چه برم نام مهر و ماه
چون مهر دیگری نتوان بر تو به گزید
گیرم که باد با تو برد آه این ضعیف
از باد تاله پشه کمتر توان شنید
چشم کمال روی تو دید و به گریه گفت
چشم رونده چون تو در اقلیمها ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم معشوق خود سخن میگوید. دلش به خاطر عشقش میتپد و اشکهایش به خاطر یاد لبهایی که دوست دارد، جاری است. او از شدت عشق و درد جدایی، مانند نمکی که به زخم برسد، میسوزد. شاعر به عشق خود و زلف معشوق اشاره میکند و بیان میکند که نمیتواند زیباییهای او را به کلام بیاورد. در حقیقت، برایش روز و شب تفاوتی ندارد چرا که هیچ کس دیگری را نمیتواند به جای او انتخاب کند. او به خشکی و ناتوانی قلبش در برابر باد اشاره میکند و در نهایت بیان میکند که چشمهای زیبای معشوقش در هیچ کجا قابل مقایسه نیستند.
هوش مصنوعی: دیشب دل من از درد دوری تو به شدت میتپید و از چشمانم اشکی که با یاد لبهای تو بود، میریخت.
هوش مصنوعی: وقتی از آن لبها داستانی را میشنید، دلش مانند کباب در آتش میسوخت، مثل اینکه نمک به زخمش میچکید و دردش را بیشتر میکرد.
هوش مصنوعی: عاشق، به خاطر گناهی که او را آزار میدهد، سر خود را به زیر میاندازد و خود را تسلیم عشق میکند، گویی که از ضربهی شمشیر میخورد.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم نقاشی موی تو را بدون قلم بکشیم، چرا که زیبایی و جذابیت زلفت آنقدر زیاد است که هیچ توانایی نمیتواند به تنهایی آن را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: در حضور تو، روز و شب برای من چه ارزشی دارد؟ نام خورشید و ماه را به زبان بیاورم، در حالی که نمیتوانم هیچ یک از آنها را به تو ترجیح دهم.
هوش مصنوعی: میگوید: فرض کن که باد این آه و نالهی من را با خود ببرد، اما این ضعیفحالتر از آن است که حتی صدای یک پشه را بشنود.
هوش مصنوعی: چشمی که زیبایی کامل چهره تو را مشاهده کرد، با اندوه گفت که دیگر چشمی مانند تو را در هیچ سرزمینی ندیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح آمد و علامت مصقول بر کشید
وز آسمان شمامهٔ کافور بر دمید
گویی که دوست قُرطهٔ شَعر کبود خویش
تا جایگاه ناف به عمدا فرو درید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
[...]
از ابر نوبهار چو باران فروچکید
چندین هزار لاله ز خارا برون دمید
آن حلهای که ابرمر او را همیتنید
باد صبا بیامد و آن حله بردرید
جشن خزان بهخدمت شاه جهان رسید
رایت ز کوهسار به صحرا درون کشید
از عکس رایت وی و از نور آفتاب
وز جام می سه صبح بهٔک جای بردمید
شرط است اگر کنند به جشنی چنین نشاط
[...]
ای بنده طول عمر تو خواهنده از خدا
از بنده یک حدیثک موجز توان شنید
فصل زررز است، بدینگاه دست گیر
چندانکه نیمدانک بزر، رز توان خرید
صبح آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
گویی که دست قرطه شعر کبود خویش
تا جایگاه ناف بعمدا فرو درید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.