دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود
اشکم ز دیده سوی درت هم روانه بود
در سر می صبوحی و در دیدهها خمار
جان بی لب تو تشنه جام شبانه بود
دل بود و آه و ناله بر آن در کشید باز
چون شمع جان سوخته خود در میانه بود
از خال و عارض تو فتادم ببند زلف
مرغی که شد بدام سبب آب و دانه بود
جانم ز زخم غمزه به چشم تو می گریخت
از خستگیش میل به بیمار خانه بود
چون در سخن شد آن لب شیرین شکر فشان
در گوشها حکایت شیرین فسانه بود
القصه زین فسانه مراد دل کمال
شرح غم تو بود و دگرها بهانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت مشتاق و دلتنگ محبوب خود است. او به آستان محبوب نگاه میکند و اشکهایش به سمت در آن جاری است. احساساتی چون تشنگی، درد و آتش عشق را بیان میکند و به تصویر میکشد که چگونه دلش برای وصال محبوب میتپد. او به زلف محبوب اشاره میکند و میگوید که عشق او مانند مرگی است که در دام آن افتاده. در نهایت، شاعر از شیرینی کلام محبوب یاد میکند و میگوید که همه داستانهایش تنها به خاطر غم محبوب و عشق به اوست.
هوش مصنوعی: شب گذشته، روی من به سمت آن مکان مقدس بود و اشکهایم از چشمانم به سمت در تو سرازیر بود.
هوش مصنوعی: در دل من حال شادابی وجود دارد و در چشمهایم نشانههایی از مستی و غم وجود دارد. جان من بدون لبان تو، به شدت تشنه چیزی است که در شب به سر میبرم.
هوش مصنوعی: دل پر از درد و ناله بود و برای آن دوباره به صدا درآمد، زیرا مانند شمعی که خود را میسوزاند، جانش به حریق خویش گرفتار بود.
هوش مصنوعی: از زیبایی و ظاهر تو به دام افتادم، مثل پرندهای که به خاطر آب و دانه به دام گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: روح من از درد و غم چشم تو فرار میکرد و از زختگی خود تمایل به رفتن به بیمارستان داشت.
هوش مصنوعی: وقتی آن لبهای شیرین در صحبت کردند، کلماتشان مانند شکر در گوشها جاری شد و داستانی شیرین را روایت کرد.
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه در این داستان، هدف اصلی بیان احساس عمیق غم تو بوده و باقی مسائل تنها بهانهای برای بیان آن هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود
بودم معلم ملکوت اندر آسمان
از طاعتم هزار هزاران خزانه بود
بر درگهم ز خیل ملایک بسی سپاه
[...]
عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
جائیکه خورده بود می آنجا نهاد سر
دردی کشی که مست شراب شبانه بود
یکباره سوخت ز آتش غیرت هوای عشق
[...]
یعنی که حج گذاشتنت سیرخانه بود
درغسلت از کدورت ظاهر کرانه بود
صومت بجای خوردن نان شبانه بود
مقصود ما علی بود آنها بهانه بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.