از باد سر زلفت یک روز پریشان شد
جان و سره مسکینان در پای تو ریزان شد
حال دل خود گفتم با چاره گر دردی
بیچاره به درد دل آهی زد و گریان شد
چشم که رسید آیا باز این دل خرم را
کز ناوک مژگانی آزرده پیکان شد
دل خواست شدن سوئی جان نیز روان با او
تا تو ز نظر رفتی هم این شد و هم آن شد
باشد همگی تاوان بر چشم من گریان
هر خانه که از باران در کوی تو ویران شد
آن مه که شبی دیدی در حسن تمام او را
از شرم جمال تو ماهیست که پنهان شد
می گفت کمال از می دارم هوس توبه
چون دید رخ ساقی از گفته پشیمان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و درد دل شاعر است. او از زیبایی معشوقهاش سخن میگوید و تأثیر عمیقی که بر دل او گذاشته است. زلف معشوق باعث پریشانیاش میشود و دلش را میآزارد. شاعر از چارهگری میخواهد که دردی را که دارد درمان کند، اما آن چارهگر هم به حال او مینالد. وقتی معشوق از نظرش دور میشود، دلش نیز دچار غم و ناامیدی میشود. شاعر از ویرانیهای ناشی از عشق و باران عشق میگوید و در نهایت به این نکته میرسد که جمال معشوق، حتی ماه را نیز تحت شعاع قرار داده و از توبه و پشیمانی سخن به میان میآورد. شعر به خوبی احساسات عاشقانه و اندوه ناشی از دوری را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: یک روز، وزش باد از موهای زیبایت جان را آشفته کرد و باعث شد که سرهای بیچارهها در پای تو افتاده و ریزش پیدا کند.
هوش مصنوعی: با درد دل خودم به کسی که میتواند به من کمک کند گفتم. او از شنیدن این دردناک، آهی کشید و گریان شد.
هوش مصنوعی: چشمی که به دل خوشی میرسد، آیا میتواند این دل شاداب را از تیر نگاه زیبای تو که حالا زخمی شده، رنجیده خاطر کند؟
هوش مصنوعی: دل آرزو کرد که روان بسان جان به سوی معشوق برود. وقتی تو از نظر ناپدید شدی، هم این اتفاق افتاد و هم آن.
هوش مصنوعی: همهٔ کسانی که در چشم من گریان هستند، به خاطر خرابی خانههایی است که در محلهٔ تو به خاطر باران و ویرانی به حالت راستی در آمدهاند.
هوش مصنوعی: MAh در اینجا به زیبایی و جلوهای اشاره دارد که در یک شب خاص مشاهده شده است. این ماه زیبا یا همان مه، به خاطر زیبایی تو به شدت شرمنده شده و گویی در سایهات پنهان شده است. به عبارت دیگر، زیبایی تو به قدری درخشان و تأثیرگذار است که حتی ماه هم از آن شرمنده شده و ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: میگفت که به مدد جام شراب به رسیدن به کمال و اعتدال تمایل دارم، اما وقتی که چهره زیبای ساقی را دید، از حرف خود پشیمان شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ماه مرا بررخ زلف سیه افشان شد
در ظلمت شب خورشید پیدا شد و پنهان شد
تا زلف مسلسل را در جمع پریشان کرد
صد طایفه بر هم خورد صد جمع پریشان شد
آباد نخواهد شد عالم ز کسی کز او
[...]
نعمت علی آن اختر کز برج تو تابان شد
در دوده شه صابر بر فقر نگهبان شد
مر جشن غدیرت را ساعی ز دل و جان شد
بس مشگل مسکینان کز لطف وی آسانشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.