دام دلهاست زلف دلبر ما
خوانمش دام ظله ابدا
صید از آن دام زلف چو بجهد
زآنکه دامی است پیچ پیچ و دوتا
تا جدا ساختی ز بند دو زلف
دل من ساختی ز بند جدا
گه کشم ناز و گه کشم زلفت
بنگر کز تو می کشیم چها
ریخت خونهای تازه در کویت
تا بریدند سر دو زلف ترا
گوید آن زلف لا چو خواهم وصل
چند گوید سیاه رو لالا
خاک راه تو شد کمال و تو زلف
هم نکردی به خاک راه رها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیگلون پرده برکشید هوا
باغ بنوشت مفرش دیبا
آبدان گشت نیلگون رخسار
و آسمان گشت سیمگون سیما
چون بلور شکسته، بسته شود
[...]
دوش در روی گنبد خضرا
مانده بود این دو چشم من عمدا
لون انفاس داشت پشت زمین
رنگ زنگار داشت روی هوا
کلبه ای بود پر ز در یتیم
[...]
بادبان برکشید باد صبا
معتدل گشت باز طبع هوا
خاک دیبا شدست پر صورت
جانور گشته صورت دیبا
شاخ چون کرم پیله گوهر خویش
[...]
در چمنهاش بلبلان ، گویا
نغمهشان جمله «ربنا الاعلی»
نور دین نور عین مهر و وفا
آفریده شده ز لطف خدا
هر که از مهر و از وفا زاید
زو نیاید بعمر جور و جفا
نور دین را هر آینه نکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.