میل دلم بروی تو هر دم زیادت است
وین حد دوستی و کمال ارادت است
هر بامداد روی نو د بدن به فال نیک
ما را دلیل خبر و نشان سعادت است
تو آفتاب عالم هستی و جان ما
دایم ژنیش روی تو در استعادت است
خوش خاطرم ز درد تو از بهر مصلحت
گر ناله میکنم غرض من عبادت است
گر عادت است رسم نخلف میان خلق
ما عارفیم و عادت ما ترک عادت است
صدق کمال ساده درون و کمال صدق
از هر چه در کمال تو آید زیادت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمیقترین احساسات و ارادت شاعر به معشوق است. او میگوید که عشق و دوستیاش نسبت به معشوق هر روز بیشتر میشود و هر روز صبح با دیدن معشوق، نشانهای از سعادت و خوشبختی را مشاهده میکند. معشوق به عنوان آفتاب جهان و منبع حیات او مطرح شده و شاعر از درد و رنج خود به عنوان ابزاری برای عبادت یاد میکند. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که در حالی که دیگران به عادات خود پایبند هستند، او به عادت ترک عادت روی آورده و به حقیقت و صداقت در دوستیش با معشوق اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: عشق و علاقهام به تو هر لحظه بیشتر میشود و این نشاندهنده عمیق بودن دوستی و احترام من به توست.
هوش مصنوعی: هر روز صبح که خورشید طلوع میکند، نشانهای خوب و علامتی از خوشبختی ماست.
هوش مصنوعی: تو خورشید نورانی جهان هستی و روح ما همیشه به نور تو وابسته است.
هوش مصنوعی: خوشحالم که به خاطر مصلحت، حتی اگر از درد تو ناله کنم، هدف من در واقع عبادت و احترام به توست.
هوش مصنوعی: اگر در بین مردم این عادت وجود دارد که به رسم و رسوم پایبند نباشند، ما عارفان هستیم و عادت ما ترک کردن همین عادات است.
هوش مصنوعی: صداقت و سادگی درونی به کمال خود میرسد و این صداقت در هر چیزی که به کمال تو اضافه شود در حقیقت از تو بیشتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار برشکسته از ما این چه عادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است
بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است
خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
[...]
دور از خداست خواجه مگر بی ارادت است
خدمت نصیب بنده صاحب سعادت است
از صدق دم مزن چو نگشتی شهید عشق
دعوی این مقام درست از شهادت است
بشکن بت غرور که در دین عاشقان
[...]
پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا
شام و سحر تعرض عشاق عادت است
گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا
آزار اهل عشق بتان را عبادت است
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
آبی که خاکمال دهد آب خضر را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.