گنجور

 
حکیم نزاری

ای یار برشکسته از ما این چه عادت است

آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است

بیمار رنج برده ی دیرینهی توام

ما را چنان بپرس که شرط عیادت است

خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال

ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است

مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود

بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است

ایمانی من درست به بالای چست تست

در نفی لا نه اول حرف شهادت است

دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست

ما راز بدو کون به تو این ارادت است

گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت

تو مستفید باش که زو استفادت است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
کمال خجندی

دور از خداست خواجه مگر بی ارادت است

خدمت نصیب بنده صاحب سعادت است

از صدق دم مزن چو نگشتی شهید عشق

دعوی این مقام درست از شهادت است

بشکن بت غرور که در دین عاشقان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
فضولی

پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا

شام و سحر تعرض عشاق عادت است

گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا

آزار اهل عشق بتان را عبادت است

صائب تبریزی

درد دلم ز پرسش ارباب عادت است

بیماریی که هست مرا، از عیادت است

در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس

هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است

آبی که خاکمال دهد آب خضر را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه