ای یار برشکسته از ما این چه عادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است
بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است
خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است
مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود
بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است
ایمانی من درست به بالای چست تست
در نفی لا نه اول حرف شهادت است
دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست
ما راز بدو کون به تو این ارادت است
گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت
تو مستفید باش که زو استفادت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به نمایش عواطف و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر با ابراز حسرت و longing به معشوق میگوید که دیدن او موجب سعادت است و خود را بیمار عشق او توصیف میکند. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و میگوید علاقهاش به او بسیار عمیقتر از آن است که بتوان به راحتی شرح داد. شاعر همچنین به دوستی دیرینهاش اشاره میکند و تأکید میکند که این دوستی جزئی از وجود اوست. در نهایت، پیام شعر این است که حتی در سختیها و مشکلات، عشق و ارتباط با معشوق میتواند باعث بهرهمندی و شادی باشد.
هوش مصنوعی: ای دوست، این چه عادت ناپسند است که از ما دوری میکنی؟ بیا و خیال دیدن چهرهات را به من بده، زیرا دیدن روی تو، بزرگترین خوشبختی است.
هوش مصنوعی: من بیمار رنجدیدهای هستم که مدتهاست در درد به سر میبرم. از تو میخواهم با من به گونهای صحبت کنی که نشانهی مراقبت و عیادت باشد.
هوش مصنوعی: اشتیاقی که برای دیدن روی تو دارم، از هر چیزی که در ذهن میتواند به تصویر کشیده شود، بیشتر و فراتر است.
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که محبت تو از دل ناراحت من دور خواهد شد، چون صحبتهای منفی دیگران مانند عادت همیشه تکرار میشود.
هوش مصنوعی: ایمان من به بالاترین نقطه دسترسی دارد و در نفی، نداشتن را با کلمه "لا" آغاز میکنم که نخستین حرف شهادت است.
هوش مصنوعی: دوستی قدیمی تو برای ما ارزش زیادی دارد و ما این عشق و ارادت را به خاطر تو همیشه در دل داریم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در حال غمگینی است یا تو را با مهربانی نوازش میکند، از این موقعیت بهرهمند شو؛ چون این مهربانی خودش به نفع توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از خداست خواجه مگر بی ارادت است
خدمت نصیب بنده صاحب سعادت است
از صدق دم مزن چو نگشتی شهید عشق
دعوی این مقام درست از شهادت است
بشکن بت غرور که در دین عاشقان
[...]
پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا
شام و سحر تعرض عشاق عادت است
گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا
آزار اهل عشق بتان را عبادت است
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
آبی که خاکمال دهد آب خضر را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.