مائیم و دلی پر خون بر خاک سر کویت
غمگین بهمه رویی در آرزوی رویت
تو سروی و ما چون آب آورده به پایت سر
می ماند و ما نشه بر خاک سر کویت
راضیم بدشنامی گر یاد کنی ورنه
تا عمر بود باقی مانیم دعا گویت
ما با دو جهان کردیم قسمت همه عالم را
ایشان و جهان ای جان مائیم و یکی مویت
زلف تو دریغ آید ای جان که به باد افتد
تدبیر که هم حیف است گر گل شنود بویت
گر من دل خود جویم در کوی تو نگذاری
مپسند جفا چندین بر عاشق دلجویت
گویند کمال این ره تا چند همی پویی
تا هست تک و پویی ماییم و تک و پویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ابراز عشق عمیق و درد وانی است که شاعر نسبت به معشوق خود احساس میکند. شاعر با توصیفاتی همچون "دل پر خون" و "غمگین" از حال و اوضاع خود میگوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. او خود و دیگران را به آب و خاک تشبیه میکند که به پای معشوق نثار شدهاند. همچنین، شاعر به ناچاری خود از دوری معشوق و سختیهایی که در این مسیر متحمل میشود اشاره میکند. در نهایت، او از عشق و انتظار بیپایان خود سخن میگوید، هرچند که این انتظار همراه با درد و رنج باشد.
هوش مصنوعی: ما با دلی پر از غم و درد در کنار کوچهات نشستهایم و غمگین هستیم، در حالی که در آرزوی دیدن روی زیبایت هستیم.
هوش مصنوعی: تو مانند درخت سرو هستی و ما همچون آبی هستیم که در پای تو قرار گرفته و سر به سجده میبرد. ما در خاک کوی تو قرار گرفتهایم و به تو ارادت میورزیم.
هوش مصنوعی: من راضیام که حتی اگر به من ناسزا بگویی، زیرا یاد تو برایم با ارزشتر از هر چیزی است. اگر هم که اینطور نیست، تا زمانی که زندهام، برایت دعا میکنم.
هوش مصنوعی: ما به دو دنیای مختلف تقسیم کردیم، همه چیز به ایشان تعلق دارد و در این دنیا فقط تویی و یک تار موی تو.
هوش مصنوعی: زلف تو حیف است که به باد برود، ای جان. تدبیر همکار نکرده و این واقعاً ناراحتکننده است اگر گل بویی از تو بشنود.
هوش مصنوعی: اگر من دل خود را در کوی تو جستجو کنم، تو آن را نخواهی گذاشت. این بی مهری و ظلم را بر عاشق دلجو نپسند.
هوش مصنوعی: میگویند که برای رسیدن به کمال در این مسیر، هنوز باید مدت زیادی را تلاش کنی. تا زمانی که تو به تنهایی در این راه هستی، ما نیز به تنهایی و با روحی تکافتاده در کنارت خواهیم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای حقه ی نقد جان بر طاق دو ابرویت
وی حلقه ی جان و دل پیرامن گیسویت
تشویش خردمندان از باد صبا بودی
گر هیچ گذر کردی بر سلسله ی مویت
از پیرهن یوسف تا بیش نگوید کس
[...]
ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت
ملک همه چین و هند، ندهم به یکی مویت
وقتی به طفیل گوی بنواز سرم آخر
تا چند به هر زخمی حسرت خورم از کویت
گفتی که بدین سودا غمناک چه می گردی
[...]
ای قبله حقجویان محراب دو ابرویت
روی دل مشتاقان از هر طرفی سویت
نه گنبدگردون را پر کرده هیاهویت
در دیر و حرم مجنون بر سلسله مویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.