غم عشق را هیچ تدبیر نیست
بجز وصل و آنچز به تقدیر نیست
به قتل محبان فا مانع است
و گر نه ز محبوب تقصیر نیست
گرفتم که بر دل زدی ناوکم
دریغیت هیچ آخر از تیر نیست
رها کن سر زلف در دست دل
که دیوانه را به ز زنجیر نیست
مکن صوفیا ذکر خلوت به من
که بیشم سر زهد و تزویر نیست
به پاکی و روشندلی ای جوان
می سالخورده کم از پیراه نیست
به مقصد قدم زودتر به کمال
که جز آنت از دست تأخیر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم عشق و ناتوانی در چارهجویی برای آن صحبت میکند. شاعر بیان میکند که تنها راه حل عشق، وصال و تقدیر است و اگر در مورد عشق و محبت مشکلی پیش بیاید، تقصیر از محبوب نیست. او به عشق خود اشاره میکند و بیان میدارد که دلش هدف تیر عشق است. شاعر همچنین به شرایط سخت عاشقانه اشاره میکند و میگوید که خلوت و زهد به او کمکی نمیکند. او جوانی را خطاب قرار میدهد و از او میخواهد تا به پاکی و روشنی توجه کند و در نهایت بر لزوم پیشرفت و رسیدن به کمال تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: غم عشق را نمیتوان به هیچ وسیلهای درمان کرد جز اینکه به معشوق برسیم و آنچه که برای ما مقدر شده است.
هوش مصنوعی: کشتن عاشقان مجاز نیست و اگر مشکلی پیش بیاید، تقصیر از سوی محبوب نیست.
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که با تیر محبتت به قلب من زدی، اما دریغ و افسوس که این تیر هیچ گاه به هدف نمیرسد.
هوش مصنوعی: موهای شلخته و به هم ریختهات را رها کن و به دل بده، چون دیوانهها را نمیتوان به زنجیر کشید و محدود کرد.
هوش مصنوعی: به من در مورد ذکر و عبادتهای پنهانی صحبت نکن، زیرا من از باطن خود آگاه هستم و در پرهیزگاری و ظاهرگرایی هیچ چیزی نمیبینم.
هوش مصنوعی: ای جوان، به روشنی و پاکی خود ادامه بده، زیرا کسی که سالها تجربه دارد، چیزی از تو کم ندارد.
هوش مصنوعی: به سرعت به سوی هدف و کمال حرکت کن، زیرا جز تو کسی نمیتواند مانع پیشرفت تو شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مخور غم که اندیشه ها هیچ نیست
که البرز از ببر، دل ریش نیست
یکی آشکارا و نادیدنیست
نشانش شب تیره و روشنیست
خراباتِ مردان خرابات نیست
در آن مصطبه عزّی ولات نیست
در اوقاتِ دیوانگانِ الست
مهم تر ز مستی مهمّات نیست
به عین الیقین دیده اند اهلِ راز
[...]
موحد در این ره به تقلید نیست
مجرد که باشد که تجرید نیست
تو صاحب وجودی وجود ای عزیز
مقلد به اطلاق و تقبید نیست
چنان غرقه شد قطره در بحر ما
[...]
نشان حسب، ترک ما و منی ست
ز خود گر نیارد گذشتن، دنی ست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.