عشق آئین پارسایان نیست
سلطنت رسم بینوایان نیست
می به صوفی مده که آن صافی
در خور حال هی صفایان نیست
مگر آن دل که برقرار خودست
واقف از حال بیقراران نیست
یار بیگانه شد چنان امروز
کش دگر بار آشنایان نیست
آنکه مشغول نعمت و نازست
هیچش اندوه بینوایان نیست
دولت وصل خواستم گفتند
سلطنت در خور گدایان نیست
رهبران چون کمال این ره را
سالها رفته اند و پایان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مشکل و درد عشق و ارتباط آن با دنیا و معانی عمیق میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق، مخصوص انسانهای پارسا نیست و سلطنت و خوشی تنها به بینوایان تعلق دارد. او خاطرنشان میکند که نوشیدن می (نماد لذت و شادی) برای صوفیان و روحانیون مناسب نیست. تنها دلهایی که در حالت ثبات هستند قادر به درک حال بیقراری دیگرانند. او همچنین به عدم ارتباط بین عاشقان و آشنایان اشاره میکند و میگوید که کسانی که در نعمت و شادی غرقند، از درد و رنج دیگران بیخبرند. در پایان، شاعر به دشواریهای مسیر عشق اشاره میکند و بیان میکند که رهبران این راه سالها در این مسیر بودهاند و هنوز پایانی برای آن نیست.
هوش مصنوعی: عشق، ویژگی افراد زاهد و پارسای نیست و سلطنت، ویژه کسانی که در فقر و ناتوانی زندگی میکنند نیز نمیباشد.
هوش مصنوعی: شراب را به صوفی نده، زیرا آن نوشیدنی خالص، مناسب حال کسانی که در جستجوی صفا و پاکی هستند، نیست.
هوش مصنوعی: تنها دلی که خود به آرامش رسیده، از حال کسانی که بیقرارند آگاه نیست.
هوش مصنوعی: یار و همدم من امروز به قدری غریب و بیگانه شده است که دیگر نشانی از آشنایان در کنار او نیست.
هوش مصنوعی: کسی که در لذت و نعمت غرق شده است، اصلاً به حال بیچارگان و غمهایشان توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: من آرزوی پیوستن به محبوبم را داشتم، اما گفتند که چنین مقام و خوشبختی برای آدمهای فقیر مناسب نیست.
هوش مصنوعی: رهبران سالهاست که این مسیر را طی کردهاند و هنوز هم پایان آن مشخص نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عادت او دروغ و بهتان نیست
به گه هزل و جد گران جان نیست
عقل دمساز زور و بهتان نیست
پردهپوش فلان و بهمان نیست
تخت بلقیس جای دیوان نیست
مرد آن تخت جز سلیمان نیست
آفتاب رخ تو پنهان نیست
لیک هر دیده محرم آن نیست
هر که در عشق ذره ذره نشد
پیش خورشید پایکوبان نیست
ذره میشو هوای جانان را
[...]
هر که در صورت تو حیران نیست
صورتش هست، لیکنش جان نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.