عشق تو سراسر همه سوز و همه دردست
رین شیوه به اندازه مردی است که مردست
آنکس که درین صرف نکردست همه عمر
بیچاره ندانم که همه عمر چه کردست
زاهد چه عجب گر کند از عشق تو پرهیز
کس لذت این باده چه داند که نخوردست
عاشق که نه گرمست چو شمع از سر سوزی
گر آتش محض است به جان تو که سردست
اشکی که بود سرخ چو رخسار تو داریم
ما را ز تو تشریف نه تنها رخ زردست
بی شک که بر آن در من خاکی ز ضعیفی
بنشستم و پنداشت رقیب نو که گردست
گر هست کمال از دو جهان فرد عجب نیست
این نیز کمالی است که آزاده و فردست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر به شدت به عشق خود تعلق دارد و میگوید که عشقش پر از سوز و درد است. او به کسانی که عمر خود را بدون عشق گذراندهاند، افسوس میخورد و آنها را بیچاره میداند. زاهدان و افرادی که از عشق دوری میکنند نیز مورد انتقاد قرار میگیرند، چرا که لذت عشق را درک نکردهاند. شاعر همچنین به تشبیه عشق به آتش میپردازد و میگوید که عاشق باید مانند شمع داغ باشد. در پایان، به کمال و آزادی در عشق اشاره میکند و میگوید که این وحود عشق مورد احترام است.
هوش مصنوعی: عشق تو تمام وجودم را پر از سوز و درد کرده است. این احساس به اندازه مردی است که به حقیقت مردانگی رسیده است.
هوش مصنوعی: کسی که تمام عمرش را صرف یادگیری نکرده، نمیدانم در نهایت چه کاری انجام داده است.
هوش مصنوعی: عجبی نیست اگر زاهدی از عشق تو دوری کند، زیرا کسی که طعم این شراب را نچشیده، از لذت آن بیخبر است.
هوش مصنوعی: عاشق مانند شمع نیست که از شدت عشق داغ و سوزان باشد. او اگرچه در وجودش آتش عشق دارد، اما به خاطر تو که سرد و بیتفاوتی، آن احساسات در او کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: ما اشکی داریم که به سرخی چهره توست، و این اشک تنها نشانگر غم ما نیست، بلکه نشان دهنده احترامی است که برای تو قائل هستیم و همچنین چیزی فراتر از غم جدایی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بدون شک بر آن در که در اثر ناتوانی نشستهام، دشمن فکر کرده که من به قدرتی بزرگ دست یافتهام.
هوش مصنوعی: اگر در دو جهان کمال وجود داشته باشد، شگفتآور نیست که این نیز یک نوع کمال است که تنها متعلق به فرد و انسان آزاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن شد که جهان لاف همی زد که من آنم
کز بوالحسنم راتبه هر روز سه مردست
زان روز که قصد فلک از غصهٔ رتبت
در گوشهٔ حبسش گرو حادثه کردست
بالله به نان و نمک او که جهان نیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.