ساقی لب تو این کرم از من دریغ داشت
میها که داشت یک دو دم از من دریغ داشت
بنمود صد گرم به حریفان هزار حیف
بوسی دو نیز بر قدم از من دریغ داشت
دی گفتمش بگز لب خود را به من بده بر
آن نقل هم ز خویش و هم از من دریغ داشت
من مورم و نگین جم آن لب غریب نیست
گر خانم و نگین جم از من دریغ داشت
پشت دلم چو طاق دو ابروش خم گرفت
زین غم که زلف خم به خم از من دریغ داشت
ای نامه بر بیار تو باری سلام خشک
گر بار رشحه قلم از من دریغ داشت
بر در خواست تا شنود آه کس کمال
بانگ کبوتر حرم از من دریغ داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به حسرت و درد ناشی از دوری و محرومیت از محبوبش اشاره میکند. او از ساقی میخواهد که لب محبوب را به او بنوشاند، اما ساقی این خوشی را از او دریغ میکند. شاعر زیبایی و جذابیت لب محبوب را توصیف کرده و احساس میکند که حتی در برابر آن زیبایی، خود را ناچیز میبیند. او همچنین به درد دل و غم ناشی از جدایی اشاره میکند و از پیغامآور میخواهد که سلامش را به محبوب برساند، ولی خود را با کمبود احساسات و محبت او مواجه میبیند. در کل، این اشعار درگیر احساسات عاشقانه و حسرتی عمیق هستند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لبهای تو این لطف را از من دریغ کرد، در حالی که میگساری که داشتم، فقط یک لحظه از من گرفته شده بود.
هوش مصنوعی: نفرین بر دشمنان که از من صد گرم هم دریغ داشتند، در حالی که با کمال بیحیایی به دیگران علاقه نشان میدهند.
هوش مصنوعی: دیروز به او گفتم که لبانش را به من بدهد، اما او هم از خودش و هم از من دریغ کرد.
هوش مصنوعی: من مانند یک مورچه هستم و آن لب زیبا برایم غریبه است. اگرچه خانم و آن زیبایی از من دریغ کنند، من همچنان در جایگاه خود باقی میمانم.
هوش مصنوعی: وقتی دلم به خاطر غم تو سنگین شد، حالت ابروهایت به شکل قوسی در آمد و این ناراحتی باعث شد که زلفهای تو که به هم پیچیدهاند، از من دور بمانند.
هوش مصنوعی: ای پیامرسان، سلامی برسان، حتی اگر جان کلام من با خطوطی بیاحساس و خشک نوشته شده باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده از درگاه معشوق درخواست میکند که صدای ناله و آه او را بشنود، اما حسرت میخورد که از او صدای بانگ کبوتر حرم را دریغ کردهاند. به این معنا که گوینده از معشوق خود میخواهد که به احساساتش توجه کند، اما در عوض از نشانههای عشق و زیبایی (مثل صدای کبوتر) محروم مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی
کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
[...]
آب حیات من که نم از من دریغ داشت
خاک رهش شدم، قدم از من دریغ داشت
من هر شبی نشسته ز هجرش به روز غم
او پرسشی به روز غم، از من دریغ داشت
گه گه به بوی او شدمی زنده پیش ازین
[...]
آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.