گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

حلقه بر در میزند هر دم خیال روی دوست

گوش دار این حلقه را ای دل گرت سودای اوست

صبحگاهی می گرفتم عقد گیسویش به خواب

زان زمان دست خیالم تا به اکنون مشگ بوست

دل که چون گویست در میدان عشق آشفته حال

گر به چوگان نسبت زلفش کند بیهوده گوست

سر بلندی بین که باز از دولت رندی مرا

بر سر دوشی که دی سجاده بود امشب سبوست

لاف یکرنگی مزن با دوست هر ساعت کمال

تا چو گل بیرون نیائی خرم و خندان ز پوست

 
 
 
سعدی

با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست

صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست

گر خیال یاری اندیشند باری چون تو یار

یا هوای دوستی ورزند باری چون تو دوست

خاک پایش بوسه خواهم داد آبم گو ببر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
خواجوی کرمانی

من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست

کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست

گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان

حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست

چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب

[...]

سلمان ساوجی

مشک ریزان می‌جهد، باد صبا از کوی دوست

شاخه‌ای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست

دوست می‌دارم نسیم صبح، راکو، در هوا

تا نفس می‌‌آیدش، جان می‌دهد بر بوی دوست

دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من

[...]

کمال خجندی

مطلع حسن جمال است آفتاب روی دوست

حسن مطلع بین که در مطلع حدیث روی دوست

آن خط از رحمت به خط سیر آمد آبتی

از زبان بیدلان تفسیر این آبت نکوست

ورد صبح و ذکر شامم وصف آن رویست و مو

[...]

ناصر بخارایی

پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست

آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست

قاصد خونست ما را آنکه می‌گوئیم یار

دشمن جانست ما را آنکه می‌داریم دوست

از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه