حسن پس، بار مرا، مهر و وفا گر نیست نیست
و شیوه عاشق کشان غیر از جفا گر نیست نیست
در سر او اینکه ریزد خون ما گر هست هست
کشته را از آن لب امید خونبها گر نیست نیست
عشرت و عیش بتان با عاشقان جور و جفاست
عیش وعشرت باش گو او را مرا گر نیست نیست
هست شب ها مجلس ما را به رویش تمام
شمع دیگر در میان جمع ما گر نیست نیست
خاک پاش از گریه چون کحل الجواهر ساختم
دید گوهرفشان را توتیا گر نیست نیست
آن حدیث چون شکر ما را پسندست و کمر
این دهان پیدا میان هم در قبا گر نیست نیست
روز و شب دریوزه گر بس گرڈ کوی او کمال
بر در سلطان ما دیگر گدا گر نیست نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.