من اوصاف حست ندانم کماهی
ولی این قدر روشنم شد که ماهی
مرا در سرست اینکه باشم غلامت
گدا بین که دارد نمای شاهی
به زلف چو شستت گرفتار باشد
من و هر که گیری ز مه تا به ماهی
مرا توبه فرمودن از خال مشکین
بود شستن از روی رنگی سیاهی
تو دلتنگی ما بپرس از دهانت
که خرد است وصادق بود در گواهی
بکن از دعای کمال احترازی
که اثرهاست در ناله صبحگاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد. شاعر به توصیف معشوق خود (که به مانند ماهی زیباست) میپردازد و ابراز میکند که حتی اگر نتواند ویژگیهای او را به درستی بیان کند، تنها میداند که دلش خواهان بندگی و خدمت به اوست. او همچنین به زیبایی زلف معشوق اشاره میکند و در مورد تاثیرات وجود او بر زندگیاش سخن میگوید. شاعر از دلتنگی و ناامیدی خود میگوید و به درخواست دعایی اشاره میکند که به آرامش و بهبود حالش کمک کند. در نهایت، شعر به دردی عاطفی و تلاش برای فهم و نزدیکتر شدن به معشوق ختم میشود.
هوش مصنوعی: من تمام ویژگیها و صفات تو را نمیدانم، اما به قدری روشن شدهام که مثل ماهی در آب احساس کنم.
هوش مصنوعی: در ذهن من این است که همیشه خدمتگزار تو باشم؛ در حالی که کسی که به نظر میرسد شاه است، در واقع باید به من نگاه کند و دست نیاز به سوی من دراز کند.
هوش مصنوعی: اگر گیسوی تو مرا در خود بگیرد، من و هر کسی که به زیبایی تو گرفتار شود، در این جاذبه باقی خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: توبه من به معنای دوری از زیبایی و جذابیت آن خال مشکین است، همچون اینکه بخواهم رنگ سیاه را از روی چهرهام بشویم.
هوش مصنوعی: اگر دلتنگی را از من میپرسی، از زبان دلت بپرس که خردمند و صادق است در شهادت دادن.
هوش مصنوعی: از دعاهایی که کامل و مؤثر هستند، دوری کن، زیرا آنها به صبح زود ناله و تأثیر میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برآنم که امروز چون داد خواهی
نهم قصه ای در چنین بارگاهی
ببارم ز پالونه دیده آبی
برآرم ز آیینه سینه آهی
کس این قصه ننهد ولیکن توان خورد
[...]
چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی
کنی سوی افتادهگانت نگاهی
چه خوش باشد ارزان که چون من گدارا
نگاهی کند همچو تو پادشاهی
دلم را ربوده است هندوی زلفت
[...]
به طوفان اشکی به غوغای آهی
به غارت دهم محشری از نگاهی
ز دام عدم می کند رم نگاهم
چها می کند چشم او از نگاهی
به حق تمنا به جان تماشا
[...]
به شهرت زد اقبال خلق از تباهی
سپید است نقش نگین از سیاهی
دماغ غرور از فقیران نبالد
کجی نیست سرمایهٔ بیکلاهی
گر این است درد سر زر پرستان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.