ای به حُسن آفتاب چاکر تو
کیست مه تا شود برابر تو
گرنه چشم تو ساحرست چرا
عالم حُسن شد مسخّر تو
ای سرشک آب روی من بر خاک
چند ریزی که خاک بر سرتو
غم همی خور دلا چو می دانی
که جز این طمعه نیست در خور تو
گفته ای بر درم خیالی کیست
در طریق وفا سگ در تو
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای به حُسن آفتاب چاکر تو
کیست مه تا شود برابر تو
گرنه چشم تو ساحرست چرا
عالم حُسن شد مسخّر تو
ای سرشک آب روی من بر خاک
چند ریزی که خاک بر سرتو
غم همی خور دلا چو می دانی
که جز این طمعه نیست در خور تو
گفته ای بر درم خیالی کیست
در طریق وفا سگ در تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جمال معاشران چونست
آن دو حمال گام گستر تو
چند با اشک و رشک خواهد بود
عرش و فرش از لحاف و بستر تو
چند بی سرمه سای خواهد بود
[...]
ای شده صدر ملک در خور تو
گشته سلطان وقت غمخور تو
هم امینی و هم امین الملک
گوهری نیست همچو گوهر تو
رحمت ایزدست در ره تو
[...]
ای ملوک جهان مسخر تو
آدمی زاد جمله لشگر تو
شاه غازی حسام دولت و دین
که فلک بر نتابد افسر تو
چشم ایام سوی درگه تست
[...]
چون به عهد جوانی از بر تو
بر در کس نرفتم از در تو
سر ما و آستانهٔ در تو
منتظر تا رویم در سر تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.