گنجور

 
خیالی بخارایی

من که باشم که بود لایق تو خدمت من

تو اگر بنده نوازی بکنی دولت من

به همین مژده ز خوان کرمت خوشنودم

که غم عشق تو شد روز ازل قسمت من

به هوای خط تو مشک‌فشان خواهد شد

هرگیاهی که بروید ز گِل تربت من

پاسبانیّ درت چون سبب سلطنت است

کوس شاهی زنم آن دم که رسد نوبت من

با وجود قدح بادهٔ صافی باد است

حاصل هر دو جهان در نظر همّت من

تو اگر پرسش احوال خیالی نکنی

باد باقی به جهان عمرِ ولی نعمت من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode