هوش مصنوعی: در این بیت شاعر desires for a ruby-like closeness and a mad, passionate love. He believes که برای رسیدن به این عشق، باید مقداری تلاش و از خودگذشتگی کرد. همچنین در پایان بیان میکند که نشستن در خرابهها و بدبختی همراه با معشوق زیباتر از زندگی در کاخ و سلطنت است.
علی در ۵ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۵ نوشته:
تنگی می لعل خواهم و دیوانی ، دیوان که یه کتابیه به اصطلاح یه دفتر اشعاری، سفینه ای ،غزلی حالا یه کتابی. میگه یه تنگ می لعل می سرخ و خوشگل وخوب و اینا میخام بعد میگه سد رمقی بایدو نصف نانی .حالا سد رمق به خاطر اینکه میگه از گشنگی نمیرم فقط میگه یدونه کتاب داشته باشم یه مقداری شراب داشته باشم یه نصفه نونی ام داشته باشم که مثلا بخام بخورم از گشنگی نمیرم وانگه یعنی در این حالت یعنی در این حالتی که من اینارو داشتم و به اینجا رسید منو تو حتی اگه در ویرانی ام نشسته باشیم وانگه منو تو نشسته در ویرانی خوشتر بود آن ز ملکت سلطانی میگه همون ویرانه ام همینارو داشته باشیم منو تو کنار همدیگه باشیم بهتره یا خوشتره از اینکه من یه به اصطلاح ملکت سلطانی داشته باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر desires for a ruby-like closeness and a mad, passionate love. He believes که برای رسیدن به این عشق، باید مقداری تلاش و از خودگذشتگی کرد. همچنین در پایان بیان میکند که نشستن در خرابهها و بدبختی همراه با معشوق زیباتر از زندگی در کاخ و سلطنت است.
آنچه که من (برای خوشبختی) میطلبم، تنگ شرابی است و دفتر شعر، لقمه نانی که موجب توان و حرکت بشود.
در اینصورت نشستن و در کنار تو بودن حتی در ویرانهای، برایم گواراتر از بودن در برج و باروی شاهی است. [کیفیت زندگی مرجح بر مادیات است.]
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی
بی جرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی
اقبال براندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
ای آنکه بروی قبله خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم بدلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است بجان ارزانی
شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
چون برده دلم به لابه و دستانی
لابد پس دل روم چو سرگردانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.